فرا رسیدن سیزده رجب سالروز ولادت امام علی (ع) بر شما مبارک
این چند اس ام اس برای تمام باباها...
--- بابا دوست دارم بابت تمام زحماتی که کشیدی دستانت را می بوسم و ممنونتم
--- پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . روزت مبارک . از صمیم قلب دوستت دارم . . .
--- پدر جان با تمام وجود دوستت دارم . روزت مبارک .
--- نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد ، جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد .
--- بابای عزیزم ، روز پدر رو بهت تبریک میگم و صمیمانه بر دستای پینه بستهات بوسه میزنم .
--- پدرم با صمیم قلب از تو تشکر میکنم ، نه به خاطر اینکه به من محبت کردی و جوانمردیم آموختی ، نه به خاطر اینکه راه و رسم مردانگیم آموختی ، به خاطر اینکه با آن سیلی که به من زدی ، عشق و صفا و آزادگیم آموختی . پدر جان روزت مبارک .
--- سلام بابا جون . امروز که داشتم به تقویم نگاه میکردم متوجه یه چیز عجیب تو اون شدم ، نوشته بود : چهارشنبه 26 تیر 1387 ، 13 رجب 1429 ، 13 ژوئن 2008 مصادف با تولد امام اول شیعیان ، حضرت علی (ع) و روز پدر . خواستم ازتون بپرسم واقعا حقیقت داره یا نه !!؟؟
--- پدر ، نام تو تکیه گاه من است . روز پدر رو خدمت شما پدر عزیزم تبریک عرض میکنم .
--- این اس ام اس جهت تبریک گفتن بچه های کوچک به باباشون هست و برای بقیه سنین توصیه نمیشود ، حتی شما دوست عزیز : بابای من بهترین بابای دنیاست ، هی . بابای من روی سر همه باباهاست ، هی
ایمان زندگی من با تمام وجود دوستت دارم روزت مبارک و همیشه شاد باشی
در کویر سبز عشق این سخن از من بگیر : مرگ تو مرگ من است پس تمنا میکنم هرگز نمیر
نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد ، جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد . روزت مبارک
پدرم راه تمام زندگیست ، پدرم دلخوشی همیشگیست . روزت مبارک باباجون
ساده ساده میگویم دوستت دارم روزت مبارک!
همسر عزیزم ای تنها کسی که مرا به میهمانی زندگی زیبایت فراخواندی روزت مبارک
ساده میگویم روزت مبارک دوستت دارم بی تو با صد همنشن هم تنهای تنهایم
|
سایتهای مفید شیعه شناسی
shia2008.blogsky.com
shia-online.ir
www.shia-news.com
حدیث نجوم، در نگاه پیشوایان اهل سنّت<\/h3>
اینک ببینیم ائمه حدیث اهل سنّت و بزرگان آنان در خصوص حدیث «نجوم» چه مى گویند:
احمد بن حنبل (م 241 هـ .): وى رئیس مذهب حنبلى است که ذهبى درباره او مى گوید: «شیخ الاسلام، سید المسلمین فى عصره، الحافظ الحجة...». حالات وى در معاجم رجالى مانند تاریخ بغداد، حلیة الاولیاء، طبقات شافعیه، تذکرة الحفاظ، وفیات الأعیان، شذرات الذهب، والنجوم الزاهرة آمده است.
وى، حدیث «نجوم» را حدیثى غیر صحیح مى داند و عده اى، از جمله ابن امیرالحاج در کتاب خود (التقریر و التحبیر) و ابن قدامه در «المنتخب» و صاحب «التیسیر فى شرح التحریر»[26]، نظر او (احمد بن حنبل) را آورده اند.
المزنى، شاگرد شافعى، (م 264 هـ .): ارباب معاجم، از جمله صاحبان وفیات الأعیان، مرآة الجنان، طبقات شافعیّه، العبر و حسن المحاضرة، از او یاد کرده اند. یافعى درباره او مى گوید: «الفقیه ابوابراهیم... کان زاهداً عابداً مجتهداً...» و شافعى او را ناصردین خود تلقى کرده است. مزنى، حدیث «نجوم» را صحیح نمى داند. ما نظریه او را درباره حدیث یاد شده، از این سخن ابن عبدالبرّ دریافته ایم که مى گوید:
قال المزنى، رحمه الله فى قول رسول الله ـ ص ـ «اصحابى کالنجوم»: «ان صحّ هذا الخبر [أى حدیث النجوم فمعناه فى مانقلوا عنه و شهدوا به علیه...»
و جمله «إن صحّ هذا الخبر» در این کلام، نقطه مورد نظر ماست و این مطلب، حاکى از
____________________________________________
27 - التیسیر، ج 3، ص 243
آن است که مزنى در صحت حدیث «نجوم» تردید داشته و صحت آن براى وى محرز نبوده است. شاگرد نامدار شافعى در ادامه مى افزاید:
«وامّا ما قالوا فیه برأیهم، فلو کان عند انفسهم کذلک، ما خطّأ بعضهم بعضاً ولا أنکر بعضهم على بعضٍ ولارجع منهم احد الى قول صاحبه... فتدبّر»[27].
ناصرالدین آلبانى (معاصر)، ضمن ردّ معنایى که مزنى در این جمله از الفاظِ حدیث عنوان کرده است، مى گوید:
«الظاهر من الفاظ الحدیث خلاف المعنى الذى حمله علیه المزنى، بل المراد ماقالوا برأیهم و علیه یکون معنى الحدیث دلیلاً آخر على أن الحدیث موضوع، ولیس من کلامه ـ ص ـ اذاً کیف یسوغ لنا ان نتصور ان النبى ـ ص ـ یجیز لنا ان نقتدى بکل رجلٍ من الصحابة، مع ان فیهم العالم، والمتوسط فى العلم، ومن هودون ذلک...».
ابوبکر بزّار (م 292 هـ .): در میان معاجم رجالى که شرح حال بزار را آورده اند مى توان به تاریخ الخطیب، تذکرة الحفاظ، شذرات الذهب، تاریخ اصبهان و میزان الاعتدال اشاره کرد.
بزّار، حدیث «نجوم» را مورد قدح و خدشه قرار داده و وجوه ضعف آن را بیان داشته است. عین عبارت ابن عبدالبر در این زمینه این است:
حدثنا ابوالحسن بن محمد بن ایوب الرقى؛ قال قال لنا ابوبکر احمد بن عمرو بن عبدالخالق البزّار: سألتم عما یروى عن النبى ـ ص ـ مما فى ایدى العامة یروونه عن النبى ـ ص ـ أنه قال: «اصحابى کمثل النجوم ـ أو کالنجوم ـ فبأیها اقتدوا اهتدوا». قال: «وهذا کلام لایصح عن النبى ـ ص ـ ، رواه عبدالرحیم بن زید العمّى عن ابیه عن سعد بن مسیّب عن ابى عمر عن النبى ـ ص ـ و ربما رواه عبدالرحیم عن ابیه عن ابن عمر، وانما اتى ضعف هذالحدیث من قبل عبدالرحیم بن زید، لأن اهل العلم قدسکتوا عن الروایة لحدیثه»[28].
و بدین سان، وجه قدح «حدیث نجوم» در سخن بزّار، به وضوح به چشم مى خورد.
____________________________________________
28 - جامع بیان العلم، ابن عبدالبر، ج 2، ص 89 ـ 90
29 - جامع بیان العلم ج 2، ص 190. اعلام الموقعین ج 2، ص 223. البحرالمحیط ج 5، ص 528...
ابن عدى (م 365 هـ .): او مورد مدح و ستایش بسیار ارباب معاجم است؛ از آن جمله: تذکرة الحفاظ، شذرات الذهب و مرآة الجنان.
سمعانى درباره وى مى گوید: «کان حافظاً متقناً لم یکن فى زمنه مثله» و حمزة بن یوسف سهمى مى گوید: «از دارقطنى خواستم تا کتابى درباره محدّثان ضعیف بنگارد، وى در پاسخ من گفت: مگر کتاب ابن عدى در اختیار تو نیست؟».
ابن عدى، معروف به ابن قطان، حدیث «نجوم» را در کتاب خود (الکامل) که موضوع آن کتاب معرفى محدثان ضعیف و جعلیات آنهاست، در شرح حال «جعفر بن عبدالواحد هاشمى قاضى» و «حمزه جَزَرى نصیبى» آورده است که در مباحث آینده، در سخنان زین عراقى بدان اشاره خواهیم کرد. وى با خدشه در رجال اسانید حدیث «نجوم» از جمله «حمزه نصیبى» که در زمره ضعفاى محدّثان است، سند این حدیث را مورد قدح قرار داده است.
ابوالحسن دارقطنى (م 385 هـ .): وى از بزرگان محدثان است و در تذکرة الحفاظ، وفیات الأعیان، المختصر، تاریخ الخطیب و کتب دیگر از او یاد شده؛ از جمله، ابن کثیر درباره او مى گوید: «وکان فرید عصره و نسیج وحده و امام دهره».
دارقطنى، حدیث «اصحابى کالنجوم» را در کتاب خود (غرائب مالک) نقل کرده و آن را روایتى ضعیف دانسته است؛ و این مطلب را ابن حجر عسقلانى از وى نقل کرده است[29].
ابن حزم (م 456 هـ .): شرح حال وى در کتابهاى نفح الطیب، العبر، وفیات الأعیان، تاج العروس ولسان المیزان آمده است.
او (ابن حزم) حدیث «نجوم» را تکذیب نموده و حکم به بطلان آن کرده است و آن را حدیثى جعلى تلقى نموده است؛ این موضوع را گروهى از جمله ابوحیّان از وى آورده اند. ابوحیّان هنگامى که به نقل حدیث مى پردازد، چنین مى گوید:
«قال الحافظ ابو محمد على بن احمد بن حزم فى رسالته (ابطال الرأى والقیاس والاستحسان والتعلیل والتقلید)، وهذا [أى حدیث النجوم] خبر مکذوبٌ موضوعٌ باطلٌ لم یصح قط»[30].
____________________________________________
30 - الکافى الشافى فى تخریج احادیث الکشاف، ج 2، ص 628
31 - البحر المحیط، ج 5، ص 528
بیهقى (م 458 هـ .): حالات وى در شذرات الذهب، طبقات الشافعیة، العبر، النجوم الزاهرة، وفیات الأعیان و تذکرة الحفاظ نقل شده؛ ابن تغرى بردى[31]، درباره او گفته است:
«احمد بن حسین بن على بن عبدالله الحافظ ابوبکر البیهقى کان أوحد زمانه فى الحدیث والفقه».
آنگونه که ابن حجر عسقلانى از او نقل کرده است، وى در کتاب خود (المدخل) حدیث «اصحابى کالنجوم» را حدیثى ضعیف دانسته است.[32]
ابن عبدالبر (م 463 هـ .): شرح حالات وى در اغلب کتب تراجم مانند وفیات الأعیان، مرآة الجنان، المختصر، تذکرة الحفاظ و... وجود دارد. ذهبى، در میزان الاعتدال درباره او گفته است: «الامام شیخ الاسلام حافظ المغرب» وابن حزم مى گوید: «لا اعلم فى الکلام على فقه الحدیث مثله اصلاً».
وى درباره حدیث «نجوم» چنین مى گوید:
قدروى ابوشهاب الحناط، عن حمزة الجزرى، عن نافع، عن ابن عمر، قال: قال رسول الله ـ ص ـ : «اصحابى مثل النجوم فایهم اخذتم بقوله اهتدیتم» وهذا إسناد لایصح، ولایرویه عن نافع، من یحتج به.
وى در این روایت، إسنادى غیر از آنچه که بزّار از سلام بن سلیم نقل کرده، آورده است به این عبارت:
«حدثنا الحارث بن غصین، عن الأعمش، عن ابى سفیان، عن جابر؛ قال قال رسول الله ـ ص ـ : «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم». قال ابوعمرو: هذا إسناد لاتقوم به حجّة، لأن الحارث بن غصین مجهولٌ»[33].
بنابراین، وى با ایراد خدشه در حارث بن غصین به عنوان یکى از رجال سند، جنبه سندى روایت را مخدوش دانسته است.
____________________________________________
32 - جمال الدین یوسف ابن تغرى بردى، فقیه و محدّث و رجالى حنفى مصرى، شاگرد ابن حجر عسقلانى و تقى الین مقریزى بود که در 874 هجرى درگذشت. «المنهل الصافى» در احوال رجال و «النجوم الزّاهرة» در اخبار مصر و قاهره، از اوست.
33 - [الکافى الشافى فى] تجریح أحادیث الکشاف، ج 2، ص 628
34 - جامع بیان العلم، ج 2، ص 90 ـ 91
ابن عساکر (م 571 هـ .): در کتب رجال از وى با احترام فراوان یاد شده است؛ از جمله در معجم الادباء، وفیات الأعیان، تذکرة الحفاظ، دول الاسلام، مرآة الجنان، طبقات الشافعیة، المختصر فى اخبار البشرو جامع مسانید ابى حنیفة. یافعى درباره ابن عساکر مى گوید: «الفقیه الامام المحدث البارع».
وى (ابن عساکر) آنگونه که در گفته مناوى آمده و بعداً نقل خواهد شد، با صراحت کامل، ضعف حدیث «اصحابى کالنجوم» را یادآور شده است.
ابن جوزى (م 597 هـ .): حالات او با مدح و ثنا در تاریخ ابن کثیر، وفیات الأعیان، تتمة المختصر، الاعلام و... آمده است. ابن خلکان درباره وى گفته است: «ابوالفرج عبدالرحمان بن ابى الحسن... بن محمد بن جعفر الجوزى الفقیه الحنبلى کان علامة عصره».
ابن جوزى در زمینه حدیث «نجوم» مى گوید:
روى نعیم بن حماد؛ قال: حدثنا عبدالرحیم بن زیدالعمّى عن ابیه عن سعید بن المسیب، عن عمر بن الخطاب، قال قال رسول الله ـ ص ـ : «سألت ربى فیما یختلف فیه اصحابى من بعدى، فأوحى الىّ یا محمد، ان اصحابک عندى بمنزلة النجوم فى السماء بعضها أضوأ من بعض، فمن اخذ بشى ءٍ مما علیه من اختلافهم فهو على هدى».
و در ادامه مى افزاید:
صحت این روایت، از ناحیه دو راوى، محل تردید است و لذا قابل اعتنا نیست؛ یکى نعیم بن حماد که مورد قدح و خدش است، و دیگرى عبدالرحیم بن زید عمّى که یحیى بن معین درباره او گفته است: «عبدالرحیم فردى کذّاب و دروغگو است»[34].
____________________________________________
35 - فیض القدیر فى شرح الجامع الصغیر، ج 4، ص 76؛ و نیز: العلل المتناهیة فى احادیث الواهیة.
ابن دحیه (م 632 هـ .): حالات وى در کتب تراجم مانند بغیة الوعاة، شرح المواهب الّلدنیة، وفیات الاعیان، حسن المحاضرة و نفح الطیب با احترام یاد شده است. سیوطى در «حسن المحاضرة» درباره او گفته است: «الامام العلامة الحافظ الکبیر کان بصیراً بالحدیث و...».
ابن دحیه، در حدیث «نجوم» خدشه وارد ساخته و صحت آن را نفى کرده است. عین عبارات او به نقل زین عراقى در این خصوص، این گونه است:
قال ابن دحیة: «وقد ذکرت حدیث اصحابى کالنجوم، حدیث لایصح»[35].
ابو حیان اندلسى (م 745 هـ .): او در کتبى مانند الدرر الکامنة فى اعیان المأة الثامنة، الوافى بالوفیات، بغیة الوعاة، البدر الطالع، طبقات القراء، نفح الطیب، طبقات الشافعیة، النجوم الزاهرة و... مورد ستایش قرار گرفته است. ابن عماد، درباره او مى گوید: «الامام اثیر الدین ابو حیّان، نحوى عصره، و لغویه و مفسره و محدّثه و...».
وى درباره حدیث «نجوم» تحقیقى جالب دارد که به سبب سودمند بودن آن، به نقل گوشه هایى از آن مى پردازیم. او ابتدا مطلب زیر را از زمخشرى نقل مى کند:
قال الزمخشرى: فان قلت، کیف کان القرآن تبیاناً لکل شى ء؟ قلت: المعنى انه بین کل من امور الدین حیث کان نصاً على بعضها و إحالة على السنة، حیث امر باتباع رسول الله ـ ص ـ و طاعته، وقال: «ماینطق عن الهوى» و قد رضى رسول الله ـ ص ـ لامته اتباع اصحابه والاقتداء بآثاره فى قوله: «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» قد اجتهدوا وقاسوا، ووطئوا طریق القیاس والاجتهاد.
و سپس در نقد گفته زمخشرى مى افزاید:
وقوله: «وقد رضى رسول الله ـ ص ـ إلى قوله... اهتدیتم» لم یقل ذلک رسول الله ـ ص ـ و هو حدیث لایصح بوجه عن رسول الله ـ ص ـ .
وى نقل مى کند که حافظ ابو محمد بن احمد بن حزم نیز در رساله اش (ابطال الرأى والقیاس) گفته است:
وهذا [أى حدیث النجوم] خبر مکذوب على النبى ـ ص ـ مما فى ایدى العامة ترویه عن رسول الله ـ ص ـ أنه قال: «انما مثل اصحابى کمثل النجوم ـ او کالنجوم ـ بایها اقتدوا اهتدوا» و هذا کلام لم یصح عن النبى ـ ص ـ و رواه عبدالرحیم بن زید العمّى عن ابیه عن سعید بن المسیّب عن ابن عمر عن النبى ـ ص ـ وانما اتى ضعف هذا الحدیث من قبل عبدالرحیم، لأن اهل العلم سکتوا عن روایة حدیثه.
____________________________________________
36 - تعلیق تخریج احادیث المنهاج بیضاوى. این قطعه در عبقات نیز آمده است.
گفتنى است که ابن معین، رجالىِ معروف، درباره عبدالرحیم بن زید عمّى، یکى از کسانى که در حدیث فوق از راویان بوده، در «الموضوعات» چنین مى گوید: «عبدالرحیم بن زید کذاب لیس بشی» و بخارى در «العفاء» گفته: «وهو [أى عبدالرحیم] متروک» و درباره حمزه جزرى، راوى دیگرى که او نیز حدیث را نقل کرده مى گوید: «وحمزة هذا ساقط متروک».
شمس الدین ذهبى (م 748 هـ .): کتب تراجم از جمله الدرر الکامنة، طبقات الشافعیة، فوات الوفیات، البدر الطالع، شذرات الذهب، النجوم الزاهره، طبقات القراء و... وى را ستوده اند. ابن تغرى بردى، درباره او مى گوید: «الشیخ الامام الحافظ المؤرخ صاحب التصانیف المفیدة».
ذهبى، در کتاب «میزان الاعتدال فى نقد الرجال» در موارد متعددى حدیث «نجوم» را مورد خدشه قرار داده است. از جمله در شرح حال جعفر بن عبدالواحد هاشمى قاضى، پس از نقل گفته علماء درباره او، مى افزاید:
و من بلایاه، عن وهب بن جریر عن ابیه عن الأعمش، عن ابى صالح، عن ابى هریرة، عن النبى ـ ص ـ «اصحابى کالنجوم من اقتدى بشى ءٍ منها اهتدى»[36].
و در جاى دیگر در ذکر حالات «زید العمى» پس از نقل حدیث مى گوید: «فهذا باطل[37]».
تاج الدین، ابن مکتوم (م 749 هـ .): ذکر حالات وى در الدرر الکامنة، حسن المحاضرة، طبقات القراء، الجوهر المضیئة فى طبقات الحنفیة و... با ستایش آمده است. سیوطى درباره او مى گوید: «ابن مکتوم تاج الدین ابو محمد القیسى جَمَع الفقه واللغة».
وى (ابن مکتوم) نیز با استشهاد به سخنان استادش ابو حیّان که قبلاً از او سخن به میان آوردیم، عین گفته او را درباره حدیث «نجوم» از «البحر المحیط» در کتاب خود (الدرر اللقیط من البحر المحیط) نقل کرده است[38].
____________________________________________
37 - میزان الاعتدال، ج 1، ص 413
38 - همان، ج 2، ص 102
39 - الدرر اللقیط من البحر المحیط، المطبوع على هامش البحر المحیط: البحر المحیط، ج 5، ص 527
محیى الدین، ابن قیم جوزیه (م 751 هـ .): کتب تراجم غالباً از وى یاد کرده اند؛ مانند اعلام الموقعین، الدرر الکامنة، البدر الطالع، الوافى بالوفیات، بغیة الوعاة و تاریخ ابن کثیر. ابن کثیر درباره وى مى گوید: «فى لیلة الخمیس... توفى صاحبنا الشیخ الامام العلامة شمس الدین امام الجوزیة و قیّمها».
ایشان، حدیث «نجوم» را مورد خدشه قرار داده است و در ردّ «مقلدین» و دلائل آنان چنین گفته است:
الوجه الخامس والاربعون قولهم: یکفى فى صحة التقلید الحدیث المشهور: «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم». جوابه من وجوه: احدها، أن هذا الحدیث قد روى من طریق الأعمش عن ابى سفیان بن جابر، و من حدیث سعید بن المسیب عن ابن عمر، و من طریق حمزة الجزرى عن نافع عن ابن عمر، ولا یثبت منها شى ءٍ.
و در ادامه مى افزاید:
قال ابن عبدالبر: حدثنا محمد بن ابراهیم بن سعید، ان اباعبدالله بن مفرح حدثهم ثنا محمد بن ایوب الصموت قال، قال البزار: وامّا ما یروى عن النبى ـ ص ـ «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» فهذا الکلام لایصح عن النبى صلى الله علیه وسلم[39].
زین الدین عراقى (م 806 هـ* .): ذکر حالات وى را مى توان در همه کتب تراجم ملاحظه نمود؛ از جمله در طبقات القراء، الضّوء اللامع، البدر الطالع و شذرات الذهب. ابن عماد در حوادث سال 806 درباره وى مى گوید: «وفیها: الحافظ زین الدین عبدالرحیم بن... العراقى الشافعى حافظ العصر...».
زین عراقى درباره حدیث «نجوم» مى گوید:
حدیث «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» رواه الدارقطنى فى «الفضائل» و ابن عبدالبر فى «العلم» من طریقه من حدیث جابر و قال: «هذا إسناد لاتقوم به حجّة، لأن الحارث بن غصین مجهولٌ».
____________________________________________
40 - اعلام الموقعین، ج 3، ص 223
وى، همچنین نقل مى کند که:
عبد بن حمید در «مسند» خود، آن را از روایت عبدالرحیم بن زید عمّى از پدرش از ابن مسیّب از ابن عمر آورده است، و اظهار داشته که بزّار درباره حدیث گفته است: «منکرٌ لایصح».
و ابن عدى آن را در «الکامل» از روایت حمزة بن أبى حمزة نصیبى از نافع از ابن عمر به لفظ «فایهم اخذتم بقوله، اهتدیتم» آورده و گفته است: «وإسناده ضعیف من أجل حمزة فقد اتهم بالکذب».
و نیز بیهقى آن را در «المدخل» از حدیث عمرو، از حدیث ابن عباس و به همین گونه از طریق دیگر به نحو ارسال آورده و گفته است: «متنه مشهور و أسانیده ضعیفة لم یثبت فى هذا إسناد».
ابن حجر عسقلانى (م 852 هـ .): در تمام کتب تراجم از ابن حجر به شایستگى یاد شده است؛ از جمله در حسن المحاضرة، البدر الطالع، الضوء اللامع و شذرات الذهب. سیوطى درباره او مى گوید: «امام الحفاظ فى زمانه، قاضى القضاة و...».
عبارت ابن حجر در خصوص حدیث «نجوم» چنین است:
حدیث «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» رواه عبد بن حمید فى مسنده من طریق حمزة النصیبى عن نافع عن ابن عمر؛ و حمزة ضعیف جداً».
و نیز مى گوید:
حدیث «اصحابى کالنجوم فبایهم اقتدیتم اهتدیتم» را دار قطنى در «المؤلف» از روایت سلام بن سلیم از حارث بن غصین از اعمش، از ابى سفیان از جابر، مرفوعاً نقل کرده و گفته است: «سلامٌ ضعیفٌ» و آن را از طریق حمید بن زید در «غرائب مالک» از مالک، از جعفر بن محمد، از پدرش، از جابر، در اثناى حدیثى نقل کرده که در آن آمده است: «فباىّ قول اصحابى اخذتم اهتدیتم، انما مثل اصحابى مثل النجوم من اخذ بنجم منها اهتدى» و گفته است: «لایثبت عن مالک، و رواته دون مالک مجهولون».
و خطیب آن را در «الرواة» از مالک از طریق حسن بن مهدى از عبدة المروزى از
محمد بن احمد السکونى، از بکر بن عیسى المروزى از ابو یحیى از جمیل نقل کرده و راویان آن را ضعیف دانسته است.
و عبد بن حمید و دار قطنى آن را در «الفضائل» از حدیث حمزه جزرى از نافع از ابن حمزه نقل کرده و گفته اند: «و حمزة اتّهموه بالوضع».
و ابن طاهر [صاحب «قانون الموضوعات»]، آن را از روایت بشر بن حسن از زبیرى، از أنس، روایت کرده است: «وبشرٌ کان متهماً ایضاً».
و بیهقى آن را در «المدخل» از روایتِ جویبر از ضحاک، از ابن عباس نقل کرده است «وجویبر متروک». و نیز از روایتِ جویبر از جوّاب بن عبیدالله آن را مرفوعاً آورده است «وهو مرسل». همچنین در «المدخل» از ابن عمر روایت کرده است که: «سألت ربى فیما یختلف فیه اصحابى من بعدى، فاوحى الىّ یا محمد، اصحابک عندى بمنزلة النجوم فى السماء بعضها أضوء من بعض فمن اخذ بشى ء مما هم علیه من اختلافهم فهو عندى على هدى» و «فى اسناده عبدالرحیم بن زید العمّى و هو متروک»[40].
ابن همام (م 861 هـ .): شرح حالات وى در البدر الطالع، حسن المحاضرة، بغیة الوعاة، هدیة العارفین، التیسیر فى شرح التحریر، شذرات الذهب و... آمده است. ابن عماد، در حوادث سال 861 درباره او گفته است: «وفیها... ابن الهمام الحنفى الامام العلّامة». وى از جمله علماى بزرگ حنفى است؛ او در مبحث اجماع و در پاسخ به حدیث «اقتداء» و حدیث «علیکم بسنتى» آورده است:
«واجیب: یفیدان اهلیة الاقتداء، لامنع الاجتهاد، و علیه ان ذلک مع ایجابه، إلّا أن یدفع بأنه آحاد، و بمعارضته بأصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم، و خذوا شطر دینکم عن الحمیراء؛ الّا انّ الاوّل [أى حدیث النجوم] لم یعرف».[41]
ابن امیر الحاج (م 879 هـ .): حالات او در الضوء اللامع، شذرات الذهب و البدر الطالع
____________________________________________
41 - [الکافى الشافى فى] تخریج احادیث الکشاف، ج 2، ص 628
42 - التحریر بشرح ابن امیر الحاج (التقریر والتحبیر)، ج 3، ص 99
آمده است. ابن عماد، درباره او گفته است: «شمس الدین محمد بن... المعروف بابن امیر الحاج الحلبى الحنفى عالم الحنفیة بحلب و صدرهم».
او، وهن و پوچى حدیث «نجوم» را به وضوح و روشنى بیان کرده و مى گوید:
وأجیب ایضاً بمعارضة کل منهما: «أصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» و «خذوا شطر دینکم عن الحمیراء [العائشه]»، و إن خالف قول الشیخین او الاربعة إلّا ان الأوّل [أى حدیث النجوم] لم یعرف.
و نیز مى گوید:
بنا به گفته ابن حزم در رساله مهم او حدیثى است باطل و جعلى، با اینکه داراى طرقى است از روایت عمرو بن عمر، و جابر و ابن عباس و أنس، به الفاظ گوناگون، که نزدیکترین آنها به لفظ مذکور، حدیثى است که ابن عدى آن را در «الکامل» و ابن عبدالبر در «بیان العلم» از ابن عمر آورده است که: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: «مثل اصحابى مثل النجوم یهتدى بها، فأیهم اخذتم بقوله اهتدیتم». و روایتى که دار قطنى و ابن عبدالبر از جابر نقل کرده اند، این است:
قال رسول الله صلى الله علیه و سلم: «مثل اصحابى فى امتّى مثل النجوم فبایهم اقتدیتم اهتدیتم». نعم لم یصح منها شى ء و من ثمة قال احمد: «حدیث لایصح» و قال البزار: «لایصح هذا الکلام عن النبى صلى الله علیه وسلم». در حالى که بیهقى در کتاب «الاعتقاد» گفته است: رویناه فى حدیث موصول باسناد «غیر قوى» و فى حدیث آخر «منقطع».
و ابوذر الحلبى (شارح شفا)، درباره حدیث نجوم به عنوان اعتراض به قاضى عیاض گفته است: «وکان ینبغى للقاضى ان لایذکره [أى حدیث النجوم] بصیغة جزم لما عرف عند اهل الصناعة وقد سبق له مثله مراراً».
ادامه دارد....
-
اهل سنّت بر این اعتقادند که خداى سبحان و رسول گرامى او، اصحاب را تزکیه و پاک گردانده و همه آنها را عادل قرار داده اند و باید بر همین مبنا حرکت کرد و هر آنچه را که صحابه مخالف و منافى نصوص صریح قرآن و سنّت انجام داده اند، به تأویل برد و توجیه کرد. آنان در این ادعا، به آیاتى از قرآن کریم و روایاتى که در کتب خود از رسول اکرم ـ ص ـ در فضیلت صحابه نقل کرده اند، استناد جسته اند و یکى از معروفترین احادیثى که بدان متمسک شده اند، حدیث «اصحابى کالنجوم، بایّهم اقتدیتم اهتدیتم» است.
در این مقاله، نخست، دیدگاههاى رجال نامى و علماى معروف اهل سنت را درباره حدیث «نجوم» یادآور مى شویم و سپس به ذکر نقدهاى آن پرداخته و آنگاه راویان آن را مورد ارزیابى قرار مى دهیم؛ و در پایان، مرورى گذرا بر شرح حالات صحابه اى که مشمول حدیث مزبور هستند، خواهیم داشت.
معناى لغوى «اصحاب»:
در آغاز و براى ورود به بحث، معناى لغوى «صُحبة» را یادآور مى شویم؛ صُحبه در لغت، معاشرت و ملازمت است[1] و جمع اسم فاعل آن، صَحْب و اصحاب و صحابه مى آید.
____________________________________________
1 - قاموس المحیط، ماده صحب.
( 153 ) -
راغب، در «مفردات» مى گوید: «در عرف، جز به کسى که ملازمت او زیاد باشد، صاحب گفته نمى شود».[2] بنابراین، صاحب و یار پیامبر ـ ص ـ آنگونه که اقتضاى کلمه، از نظر لغت است، کسى است که با آن حضرت معاشرت و ملازمت داشته است. چنین شخصى، مسلمان بوده یا کافر، شایسته یا تبهکار، مؤمن یا منافق، تفاوتى ندارد؛ زیرا اصلِ در این اطلاق، آنگونه که فیّومى نیز گفته است، «کسى است که با او [یعنى پیامبر ـ ص ـ] مجالستى داشته و یا او را دیده است».[3]
معناى اصطلاحى «صحابى»:
اصولیان و محدّثان اتفاق نظر دارند که نام «صحابى» تنها بر فرد مسلمان اطلاق مى شود. در تعریف صحابى گفته هاى متفاوتى وجود دارد؛ آنچه اصولیان معتبر مى دانند این است که: «صحابى کسى است که با پیامبر ـ ص ـ مجالستى طولانى داشته و از او پیروى کرده و اوامر و دستورات الهى را از او أخذ نموده است؛ بر خلاف کسى که تنها آهنگ وى نموده، بى آنکه فضیلت مجالست و ملازمت و پیروى از آن حضرت را دارا باشد».
جمهور محدّثان بر این عقیده اند که: «هر مسلمانى که پیامبر ـ ص ـ را دیده باشد» صحابى است.[4]
و گفته شده: «کسى که زمان آن حضرت را درک کند، صحابى است؛ هر چند او را نبیند».[5]
و برخى گفته اند: «صحابى کسى است که پیامبر ـ ص ـ را در حالى که بدو ایمان داشته، ملاقات مى نموده و سرانجام نیز بر ایمان و اسلام از دنیا رفته است؛ هر چند در این میان از دین برگشته باشد».[6] البته در این خصوص، نظرات دیگرى نیز وجود دارد که از اهمیّت چندانى برخوردار نیست.
____________________________________________
2 - المفردات من غریب القرآن، ماده صحب.
3 - مصباح المنیر، ماده صَحَب.
4 - المختصر، ج 2، ص 17
5 - مقباس الهدایة.
6 - این نظریه را شهید ثانى و ابن حجر عسقلانى انتخاب کرده اند.
( 154 ) -
بحث درباره حدیثِ «نجوم» را پى مى گیریم؛ این حدیث به عبارات گوناگونى نقل شده است که در اینجا تنها به دو مورد آن اشاره مى کنیم:
1 ـ قال الحافظ شمس الدین محمد السخاوى، قال البیهقى فى کتابه (المدخل) عن حدیث سلیمان بن أبى کریمة، عن جویبر، عن ضحاک، عن ابن عباس، قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: «مهما أوتیتم من کتاب الله فالعلم به لاعذر لأحد فى ترکه فان لم یکن فى کتاب الله فبسنةٍ منّى ماضیة، فإن لم تکن سنّة منّى فما قال اصحابى، إن أصحابى بمنزلة النجوم فى السماء، فایّما أخذتم به اهتدیتم، واختلاف امّتى رحمة».[7]
2 ـ رواه القضاعى فى «مسند شهاب» و قال أنبأنا ابوالفتح منصور بن على الأنماطى، أنبأ أبومحمد الحسن بن وثیق، أنبأ وهب بن جریر بن حازم عن أبیه عن الأعمش، عن أبى صالح، عن أبى هریرة، عن النبى صلى الله علیه وسلم، قال: «مثل أصحابى مثل النجوم، من اقتدى بشى ءٍ منها اهتدى».
قبل از اینکه حدیث «نجوم» را مورد بررسى قرار دهیم، یادآورى مى کنیم که مسلمانان، در دیدگاهشان نسبت به صحابه، و ویژگیهاى آنان از جنبه عدالت و غیر عدالت، بر سه دسته اند:
گروه نخست، کسانى اند که همه صحابه را کافر مى دانند؛ مانند فرقه «کاملیه» و نیز کسانى که در مسئله غلوّ، اندیشه اى مانند آنان دارند[8].
گروه دوم، کسانى هستند که همه صحابه را عادل مى شمرند و جایز نمى دانند که کسى روایات آنها را تکذیب کند، و معتقدند که این لیاقت، به سبب همنشینى با رسول خدا ـ ص ـ در ایشان پدید آمده است...
مُزَنى مى گوید: «کلهم ثقة مؤتمن»[9]. خطیب مى گوید: «عدالة الصحابة ثابتة معلومة...»[10].
____________________________________________
7 - المقاصد الحسنة فى بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة على الالسنة.
8- مسند شهاب.
9 - این موضوع را سید عبدالحسین شرف الدین در اجوبة مسائل جارالله ص 12 نقل کرده است.
10 - متن کلام وى در خلال بحث این مقاله مى آید.
( 155 ) -
ابن حزم گفته است: «الصحابة کلهم من اهل الجنّة قطعاً»[11]. و ابن عبدالبر[12] وابن اثیر[13] و غزالى[14] و دیگران نیز به این موضوع تصریح کرده اند.
برخى مانند ابن حجر (در «الاصابة»)، بر این معنا ادعاى اجماع کرده اند، ولى آنچه که جمعى از بزرگان آنان بدان تصریح کرده اند، این گفته را رد مى کند.
حاجب گفته است: «اکثریت، به عدالت صحابه اعتقاد دارند؛ و گفته شده آنان مانند غیر صحابه اند؛ و معتزله گفته اند صحابه عادلند مگر کسانى که با على علیه السلام سرجنگ داشته اند»[15].
اما گروه سوم؛ جمعى از بزرگان اهل سنّت مانند سعد تفتازانى[16] و مازرى (شارح «برهان»)،[17] وابن عماد حنبلى[18] و شوکانى[19] و دیگران... و از متأخّران، شیخ محمود ابوریّه[20]، و شیخ محمد عبده[21]، و سید محمد بن عقیل العلوى[22] و سید محمد رشیدرضا[23]، و شیخ مقبلى[24]، و شیخ مصطفى صادق الرافعى[25] و... بر این عقیده اند که صحابه بر کنارِ از خطا و اشتباه نیستند و در میان آنان افرادى عادل و غیر عادل وجود دارد، و این دقیقاً همان دیدگاه شیعه است.
پس دسته اخیر، گروهى میانه رو هستند و اتفاق نظر دارند که صحابه نیز مانند سایر مردم، داراى افرادى عادل و فاسق و مؤمن و منافق اند و همنشینى و مصاحبت با پیامبر ـ ص ـ ،
____________________________________________
11 - ابن حجر این موضوع را از او در الإصابة ج 1، ص 17 ـ 18 آورده است.
12 - الاصابه، ج 1، ص 19
13 - الإستیعاب، ج 1، ص 8
14 - اسدالغابة، ج 1، ص 3
15 - احیاء علوم الدین.
16 - المختصر، ج 2، ص 67
17 - شرح المقاصد، ج 1، ص 310
18 - الاصابة، ج 1، ص 19. النصایح الکافیة، ص 161
19 - النصایح الکافیة، ص 162
20 - ارشاد الفحول، الى تحقیق الحق من علم الاصول.
21 - شیخ المضیرة ابو هریرة، محمود ابوریّة، ص 101
22 - نقل از اضواء على السنة المحمّدیة محمود ابوریّة.
23 - النصایح الکافیة.
24 - نقل از شیخ المضیرة.
25 - همان.
26 - اعجاز القرآن.
( 156 ) -
هر چند براى آنان افتخار است، ولى به تنهایى نمى تواند موجب بر کنارى آنان از خطا و اشتباه شود و زشتیها را از آنان نفى کند. قرآن مجید نیز در موارد زیادى از صحابه اى که جنبه نفاق داشته اند، یاد کرده است و همچنین روایات زیادى از رسول اکرم ـ ص ـ در مذمّت و نکوهش آنان وجود دارد که در مبحث بررسى حالات صحابه به آن خواهیم پرداخت.
چهل روز گذشت و از آن روز به بعددیگر نه خنده هایم، خنده است و نه زندگیم زندگی، گویا آتشی در جانم شعله افکند که با هیچ آبی خاموش نمیشود و هر روز که میگذرد بیشتر شعله می گیرد و آرامش در من به دردی عظیمی تبدیل شده است..
چهل روز گذشت و من باور ندارم که دیگر پدری در کنارم نیست که مرحم دردهایم باشد و تکیه گاه روزهای که در این دنیای پر از هیاهو دچارش می شوم و تنها نگاه تو کافی بود برایم که امید را در دلم شعله ور سازد..
دلم تنگم و در تمام این چهل روز بغضی عظیمی از نبودن در گلویم خانه کرده است و زندگی بی تو دیگر آن رنگی را ندارد که باید داشته باشد..
می سپارمت بخدا و همچنان به امید دیدارت در دنیایی بهتر و دیگر به زندگیم ادامه میدم..
چهلمین روز درگذشت آن فرزانه پاک را به همه دوستان تسلیت میگویم
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از برنا، حجةالاسلام "محسن تاج لنگرودی" استاد دانشگاه و کارشناس مسائل دینی درباره باب شدن آرزو و آرزو کردن در لیلة الرغائب اظهار داشت: متاسفانه یکی از مهمترین آفتهایی که این روزها دامن ما را گرفته، این است که نسبت به خداوند عالم حالتی طلبکارانه داریم و ناخواسته آن را تشدید میکنیم در حالی که بزرگان ما به ما توصیه کردهاند که اعمالمان فقط به قصد نزدیک شدن به خدا باشد.
این استاد اخلاق تصریح کرد: وظیفه ما این است که مردم را با این روحیه بار بیاوریم که به جای طلبکاری از خدا فقط به فکر انجام وظایف خود باشند اما بعضیها می خواهند این روحیه را جابیندازند که حتما "لیلة الرغائب" آرزوهایی داشته باشند در حالی که آرزو در روایات ما تقبیح شده و به جای آن امیدواری سفارش شده است.
حجةالاسلام "لنگرودی" درباره تفاوت میان آرزو و امید تأکید کرد: آرزو گاهی طولانیتر از عمر انسان است و گاهی دست نیافتنی است. مثلا بچهای که درس نمیخواند ولی آرزو میکند قبول شود، به دنبال چیزی است که مقدماتش را خودش فراهم نکرده است. ولی امید باید مقدماتش فراهم شده باشد. مثلا وقتی کسی در مسیر اهل بیت(ع) حرکت میکند، نماز می خواند، روزه می گیرد و غیبت نمی کند، به شفاعت اهل بیت امید دارد.
تاج لنگرودی دلیل تأکیدی که بر آرزو کردن در این شب بین مردم وجود دارد، را معنای لغوی "لیله الرغائب دانست و گفت: رغائب جمع رغبت است به معنی میل ها. انسان میتواند در این شب به آمال و میلهای خودش برسد ولی به نظر من در واقع خواستهها و آمال شرعی و معنوی انسان مد نظر است، این که فکر کند هرچیزی که آرزو کند به آن میرسد، برداشت پوچی است.
وی نمازی را که اهل بیت(ع) در این شب توصیه کردهاند، بهترین اعمال دانست و جوانان را به دعا کردن توصیه کرد و گفت: دعا کردن بهترین کار است اما دعاهایی که جنبه آرزو نداشته باشد.
این واعظ شهیر افزود: دعا برای عاقبت به خیری، دعا کردن برای جوانان و بویژه دختران، دعا کردن برای حفظ و حراست کیان اسلامی و درخواست ظهور امام عصر(عج) از خداوند که ما خودمان مقدمات آن را با اعمالمان فراهم میکنیم، میتواند در زمره دعاهای این شب قرار بگیرد.
وی در پایان با اشاره به اهمیت لیلةالرغائب تأکید کرد: بعضی از اعمال و رفتار هستند که برای انسان سرنوشت سازند و خوب است که انسان برای این اعمال وقت بگذارد. اعمال لیلة الرغائب هم چنین هستند و ما می توانیم همین یک شب را برای خودمان و انجام اعمال توصیه شده، وقت بگذاریم و سرنوشت خود را تا حدودی تغییر دهیم.
یکی از این اعمال نماز دوازده رکعتی است که بین نماز مغرب و عشا اقامه می شود . هر دو رکعت این نماز به یک سلام ختم و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود.
وقتی دوازده رکعت به پایان رسید، هفتاد بار ذکر" اللهم صل علی محمد النبی الامی و علی آله" گفته شود.
پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر "سبوح قدوس رب الملائکة والروح" گفته شود.
پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر "رب اغفر وارحم و تجاوز عما تعلم انک انت العلی الاعظم" گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر "سبوح قدوس رب الملائکة والروح" گفته شود. در اینجا می توان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود.
پیامبر اکرم در فضیلت این نماز فرموده است: کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش می فرستد. پس او به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی. فوت شده میپرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیدهام. آن زیباروی پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمدهام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.
در جلسهای محرمانه تصویب شد؛
آیا کویت به دنبال اخراج شیعیان است؟
«قرآن فارسی» منتشر شد!
اهداف غرب از شیعه شناسی
استقبال اسرائیل از درخواست چهره وهابی
بیانیه امام جمعه شیعیان خُبَر درباره ظلم حکام سعودی
[عناوین آرشیوشده]
دانلود متن کتب درسی [25]
پایگاه اطلاع رسانی دولت [39]
بدو دانلود [99]
هر چی بخوای [41]
علی رضا افتخاری [102]
آنچه لازم است بدانید [41]
سایت حضرت آیه الله بهجت [78]
آدرس سایت مراجع [41]
پاسخ به شبهات [69]
دلائل امامت [49]
سیاه جال [76]
«عشق و زندگی» منتشرنشده استاد مطهری [65]
[آرشیو(13)]
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
منطقه آزاد
نور
صل الله علی الباکین علی الحسین
بر و بچه های ارزشی
مذهب عشق
تنهایی من
آســــــمــونـــی بــاش
صفحات انتظار در فراق گل نرگس
گرداب
ریاست جمهوری