یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
مسئله امامت از بنیادیترین اصول اعتقادی شیعه به شمار میآید.
اگر از منظر دین به مسئله امامت بنگریم، تاریخ امامت و رهبری را با تاریخ بشر برابر میآییم.
زیرا پیامبری نخستین جلوه امامت و رهبری دینی در حیات بشری است. که تاریخ آن همزاد با تاریخ بشری است.
و چه زیباست کلام سیدالساجدین امام زینالعابدین علیهالسلام
ایشان در ضمن دعای عرفه عرض میکند:
بار پروردگارا تو در هر زمانی دین خود را به امامی از امامها تقویت و تأیید نمودی، آن امامی که او را به عنوان نشانه و علامت برای بندگان خود معرفی کردی، و کانون نور و هدایت در میان افراد بشر در وادی جهل و ظلمت قرار دادی.
بعد از آنکه رشته دل و اتصال باطن او را به رشته مقام جمال و جلال خود متصل فرمودی و او را وسیله مقام رضای خود در میان مردم معین کردی و اطاعت از او را واجب و لازم شمردی و مخالفت و سرپیچی از نهی او را حرام نمودی و بندگان خود را امر کردی که او امر او را بپذیرند. و امتثال کنند. و از نواهی او اجتناب کنند.
و هیچ کس از مردم و افراد امت او در هر امری از امور جلو نیفتد و خود را بر او مقدم ننماید.
هیچ فردی از او تخلف نورزد و در فرمانبری از او اوامر و اتصال با او عقب نیفتد.
بنابراین آن امام موجب مصونیت و حفظ پناهآورندگان از شرور و موانع و آفات دنیوی و اخروی و پناهگاه و ملجأ و ملاء مؤمنان و دستاویز محکم گروندگان و نور و بها و عظمت اهل عالم خواهد بود.
در این نوشتار برآنیم تا به این سؤال پاسخ گوئیم که آیا وجود امام برای جامعه ضروری است یا خیر؟
آیا لازم است در همه زمانها امام موجود باشد یا خیر؟
امید است که خداوند ما را از یاوران امامت، خصوصاً در زمره یاوران امام زمان (عج) قرار دهد. و ما را در یاوری بهتر این انوار پاک توفیق عنایت فرماید.
لغتشناسان عرب واژه امامت را به «الریاسة العامة» و «ریاسة المسلمین» تعریف کردهاند.[1]
اما امامت در اصطلاح متکلمان به عبارتهای متفاوتی تعریف شده است اما آن تعریفی که مورد قبول علمای شیعه و اهل سنت میباشد. عبارت است از ریاست عمومی در امور دین و دنیا و به عبارت دیگر «الامامة: رئاسة عامة فی الدین و الدنیا لشخص من الاشخاص»[2]
در اینکه آیا تعریف امامت در بین مسلمانان اتفاقی است یا خیر. در بین دانشمندان اختلافاتی به چشم میخورد.
برخی بر این عقیدهاند که تصور اهل سنت از امامت همان تصور شیعه میباشد. و این نتیجه را از یکی بودن تعاریف علمای اهل سنت و شیعه در تعاریف امامت به دست آوردهاند
عده دیگر از دانشمندان چنین تصوری را (متفق بودن مسلمانان در تعریف امامت) تصوری سادهانگارانه تلقی نمودهاند و قائلند که به صرف یکی بودن ظاهر تعاریف نمیتوان قائل شد که هر دو گروه به یک تعریف متفقند بلکه امامت در تصور اهل سنت کاملاً جدای از تصور شیعه در مورد امامت میباشد. و چنین مینگارند که.
امامت در مفهوم سنی: تداوم نبوت نیست بلکه به منزله تئوری حکومت در جامعه دینی است که یا به تفکیک دین از سیاست میانجامد و یا به ابراز کردن دین برای سیاست میرسد. که ره دو تجربه، در تاریخ دولتهای اسلامی اهل تسنن رخ داده است. اما امامت در مفهوم شیعی، تداوم نبوت نبی خاتم است و هدایت الهی و عدالت اجتماعی از وظائف عمده اوست.
مفهوم شیعی امامت، برخلاف تصور اهل سنت بر تقسیمبندی همه انسانها به دو گروه انسان هادی و انسان هابط مبتنی است.
انسان هابط (سقوطیافته) انسانی است که مورد خطاب، «اهبطوا الی الارض» قرار گرفته و به زمین ظلمتساران ماده و طبیعت تبعید شده است. در حالیکه آمدن انسان هادی از مقوله هبوط و سقوط نیست بلکه از مقوله فرستاده شدن و مأموریت (و به اصطلاح کلامی، از مقوله لطف) است.
برخی دیگر تصور موجود در بین شیعه و سنی در مورد امامت را از جهتی مشترک و از جهتی متفاوت میدانند به این بیان که، علمای اهل سنت امامت را بیشتر، از دیدگاه سرپرستی جامعه مطرح میکنند. از نظر آنان کار امام جز ریاست عامه جامعه اسلامی نیست، معارف شریعت، به وسیله پیامبر ابلاغ شده و کتاب آسمانی (قرآن) همه مسائل مورد نیاز جامعه را در خود داشته و با وجود قرآن، مراجعه به هیچ منبع دیگری لازم نبوده و نخواهد بود که «کفانا کتاب الله» بنابراین جامعه را تنها از جهت سرپرستی ظاهری و فراگیر (ریاست عامه) نیازمند امام و خلیفه میدانند. با وفات پیامبر در زمانی که دین تکمیل شده و نبوت ختم گشته است، آنچه از کارها و مسئولیتهای پیامبر، نیازمند متصدی است، فقط سرپرستی جامعه و اجرای احکام است.[3]
امامت به این معنا و در این حد را علمای سنی و شیعه به اتفاق قبول دارند. با این تفاوت که این مفهوم از نظر اهل سنت همه و حداکثر معنای امامت است در حالیکه این مفهوم از نظر شیعه جزء و حداقل معنی امامت است به هر حال امامت به این معنا مورد اتفاق سنی و شیعه بوده و اختلاف آنها در مسئله امامت به مسائل دیگری برمیگردد.[4]
بعد از اینکه تعریف امام را شناختیم و مواضع مسلمین را در این زمینه به اختصار بیان نمودیم به استقبال این سؤال رفته که آیا امامت واجب است یا خیر.
ادامه دارد..........
پایان عمر سید ومولای کائنات آغاز دور غربت زهرا وحیدراست با سلام
من هم به نوبه خود شهادت پیامبر اسلام (ص) و امام حسن مجتبی وآقا علی ابن موسی الرضا را تسلیت میگویم
هدیه به روح این عزیزان
صلوات
یکی از دوستان اهل سنت به من گفت چرا شیعه هستی ؟
به او گفتم چون میخواهم مسلمان باشم ؟
گفت مگر اسلام شیعه است؟
گفتم من اسلام را در شیعه دیدم؟
خیلی اصرار کرد ؟
گفتم هیچ تعصبی نیست .چندین سوال دارم که اگر جواب محکم وبا سند قوی به من دادید سنی میشوم ؟
(قابل توجه علمای اهل سنت)
دوستان تا الان جواب متقنی از اهل سنت نگرفته ام!!! در اینجا برای نمونه چند سوال می آورم. که روند این سوالات ادامه دارد.
دوستان نیز اگر سوالی به ذهنشان آمد مطرح کنند
سوالها:
اهل سنت به چه دلیل حقانیت خود را ثابت میکنند؟
اهل سنت وعقیده به آن از کی بوجود آمده ؟
عقائد اهل سنت درست شده دست کیست؟
آیا در زمان رسول خدا (ص)عقائد اهل سنت وجود داشته؟چگونه ثابت میکنید؟
چرا اهل سنت به شیعه ناسزا میگوید؟
چرا قبر دختر پیغمبر مشخص نیست؟
چرا اهل سنت پیرو اهل بیت نیستند ؟
چرا امام حسین(ع)ویارانش شهید شدند؟
آیا پیامبر بعد از خود نیاز به خلیفه دارد؟ شرائط خلیفه چیست؟
به چه دلیل ابوبکرباید خلیفه شود؟
چه کسی باید خلیفه بعداز پیامبر را مشخص کند؟؟
خلیفه پیامبر در زمان حاضر کیست؟
عمر چگونه خلیفه شد؟
چرا اهل سنت بر فرش سجده میکنند؟
آیا پیامبر دست بسته نماز میخواند؟
آیا پیامبر در نماز آمین میگفت؟
و.....
ایها الناس انا ابن مکه ومنی انا ابن زمزم وصفا ان ابن من حمل
الرکن باطراف الرداء.....ان ابن محمد المصطفی(ص)
اربعین سرور وسالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع)
تسلیت باد
عزیزان در عزاداریهای پاکشان ما را نیزدعا کنند
(یاحسین) سلام
نازنین. سؤال:
اندازه کره زمین در مقابل آنچه خداوند آفریده چقدر است؟
جواب:؟؟؟؟؟؟
الحمد لله رب العالمین
در یکی از سایت های اهل تسنن به مطلبی در باره غدیر برخوردم پاسخ هایی به آن دادم مناسب دیدم آن ها را اینجانیز مطرح کنم (به نقل از گفتمان قرآن)
جناب فوزی! ازعلمای اهل سنت، در مطلب خود حقایقی رانادیده گرفته که یقیناً خدا و رسول و امیر المؤمنین را ناراضی می کند.
اولاً گفتید از قرآن شاهدی بر قضیه غدیر خم نیست...
پس آیه ی
این چه امری است که در این اواخر دوران رسالتش و اواخر عمر شریفش پس از اسلام آوردن مکه و مدینه و اطراف آن ها هنوز نگرانی از جانب مردم هست که خداوند می فرماید "و الله یعصمک من الناس" (خداوند تو را از مردم حفظ می کند)؟؟؟؟؟
لطفاً به احکام آیات دیگر استناد نکنید که هیچ عقل سلیمی این ها را قبول نمی کند. یعنی نمی پذیرد که اعلام این چند حکم برابر با اصل رسالت باشد و جان پیامبر را در خطر قرار دهد...
ثانیاً در فرازی که از براء ابن عازب گزینش کردید دو اشتباه سهوی یا عمدی به چشم می خورد:
1- بر فرض اینکه چیزی از داستان کم نکرده باشید، نوشته اید: "فرمود آیا من برای مؤمنان از خودشان، سزاوارتر نیستم؟ گفتند: چرا. فرمود: مگر من برای هر مسلمانی، از خود او بهتر نیستم؟ گفتند: چرا. سپس گفت: «فهذا ولی من انا مولا» پس این (علی) دوست و محبوب همهی کسانی است که مرا دوست خود میدانند".
می دانید که سزاوارتر بودن پیامبر بر مؤمنان یعنی سرپرستی آن حضرت بر مؤمنان. حال بفرمایید دوستی و محبوبیت علی برای پیامبر یا سایر مسلمانان چه ارتباطی با سزاوارتر بودن پیامبر بر مؤمنان از خودشان دارد؟ (بهتر است عبارت عربی آن را هم ببینیم) یعنی جه ارتباطی با "الست اولی بکم من انفسکم" دارد؟
یعنی می گویید پیامبر فرموده اگر سرپرستی مرا قبول دارید پس علی دوست من است!!!
آیا انصافاً این فرمایش حضرت چنین معنایی دارد؟؟؟
یا اینکه حضرت می فرماید: "اگر مرا به سرپرستی خود قبول دارید پس علی سرپرست کسی است که من سرپرست اویم"؟ یعنی حال که دوران رسالت و عمر من رو به پایان است بدانید که من علی را به عنوان سرپریت شما بعد از خود تعیین کردم.
2- ضمیر بعد از مولا را حذف کرده اید یعنی حضرت فرمدند: "فهذا ولی من انا مولاه".
ثالثاً حدیث متواتر ثقلین را چه می کنید که حضرت فرمود: "انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی فانهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض" ؟؟
حدیث منزلت (انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی) را چه می کنید؟
حدیث یوم الدار (انت وزیری و خلیفتی ...) را چه می کنید؟
آیه قرآن "یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ ذَلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِیلاً " (نساء 59) را چه می کنید؟؟؟
آیا برداشت شما از غدیر با این آیات و روایات سازگار است یا برداشت ما؟؟؟
رابعاً نوشته اید: "کلمهی «مولا» به معنی «امام» پیشوا و «خلیفه» جانشین، نه در لغت و نه در اصطلاح شرع نیامده است و باید آن را در این عبارت به معنی یاور و دوست گرفت"!!!
شما کلمه مولا در آیات زیر را می توانید دوست معنی کنید؟؟؟
"رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ " (بقره 286)
"ثُمَّ رُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ أَلاَ لَهُ الْحُکْمُ وَهُوَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِینَ" (انعام 62)
"وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً رَّجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لاَ یَقْدِرُ عَلَىَ شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ" (نحل 76)
"فَالْیَوْمَ لَا یُؤْخَذُ مِنکُمْ فِدْیَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا مَأْوَاکُمُ النَّارُ هِیَ مَوْلَاکُمْ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ " (حدید 15) یعنی آتش دوست شماست یا سرور و سزاوار شما؟
"هُنَالِکَ تَبْلُو کُلُّ نَفْسٍ مَّا أَسْلَفَتْ وَرُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا کَانُواْ یَفْتَرُونَ " (یونس 30)
"قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَاللَّهُ مَوْلَاکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ " (تحریم 2)
"إِن تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ " (تحریم 4)
"قُل لَّن یُصِیبَنَا إِلاَّ مَا کَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ " (توبه 51)
اگر در معنای مولا به معنای سرور، سرپرست و صاحب اختیار و حاکم و اینکه به چه کسانی اختصاص دارد ، شک دارید آیه زیر راهنمایی می کند:
"إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ" (مائده 55)
"اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ... " (بقره 257)
خامساً نوشته اید: "اگر فرضاً و بدون توجه به فرهنگ لغات و اصطلاحات شرعی کلمهی (مولی) را به معنی امام یا خلیفه، بگیریم، چه لزومی دارد آن را بر امامت بدون فصل حمل کنیم، در حالی که میتوان آن را بر مآل و امامت در آینده و آن هنگام که علی(رض) به عنوان خلیفه انتخاب شد، حمل کرد".
اگر چنین بود باید ابتدا باید خلفای قبلی معین می شدند نه فقط علی علیه السلام.
سادساً فرموده اید: "اگر این فرموده نص است در امامت بلافصل علی(رض) چرا نه او، نه عباس عمویش و نه غیر آنان، در سه دوره انتخابات خلفای سهگانه که نیاز شدیدی به استدلال به چنین نصی داشتند، به آن استدلال ننموده و تا دورهی خلافت خودش بحثی از این نص به میان نیاوردند؟!"
پاسخ روشن است: "خفقان بود".
سابعاً گفتید: "این در حالی است که خود علی میگوید: هیچ نصی راجع به خلافت، برای هیچ احدی نه او و نه غیر او نرسیده است".
لطفاً سند معتبر از شیعه بیاورید تا بپذیریم.
8- نوشته اید: "اگر پیغمبر گرامی(ص)، میخواست خلیفه و جانشین خود را تعیین نماید، چرا صراحتاً نفرمود: «هذا الخلیفة بعدی» این جانشین بعد از من است و چرا کلمهی مولی را با اینهمه معانی متعدد و ابهامآور به کار برد؟! (در حالی که رسول خدا(ص) مأمور به بلاغ مبین است نه بلاغ ابهامآور؟) "
اولا صراحتاً فرموده.
ثانیاً سانسور و خفقان شدید بسیاری از حقایق از جمله این مطلب را پوشانده.
ثالثاً با وجود دلایل فراوان بر خلافت و ولایت علی علیه السلام این مطلب بهانه ای بیش نیست.
9- نوشته اید: "به طریق مختلف از علی روایت شده که به عرض رسول خدا(ص) رسانده شد: چه کسی را (بعد از تو) امیر خود سازیم؟ فرمود: اگر ابوبکر را فرمانروای خود کنید، شخصی است امین...".
خودتان بررسی کنید ببینید راست است یا دروغ و جعلی!! به شرط اینکه سر خود نخواهید کلاه بگذارید.
10 - نوشته اید: "در روایتی دیگر آمده که به علی (در زمانی که خلیفه بود) گفتند: کسی را جانشین خودت قرار بده! فرمود: این کار نمیکنم و شما را بر حالتی رها میکنم که رسول خدا(ص) با آن حالت شما را رها کرد".
این را هم خودتان سندیتش را بررسی کنید می بینید که جعلی و دروغی بیش نیست.
11- اضافه فرمودید: "گر پیغمبر گرامی(ص) قصد تعیین جانشین داشتند چرا مطلب را به هنگام سخنرانی در عرفات و در حضور این جمعیت فراوان، اعلام نکرد و آن را به (غدیر خم) و به میان جمعیت به مراتب کمتر موکول نمود؟ "
اتفاقاً خواستند همانجا هم اعلام کنند اما منافقان هم قسم نگذاشتند. تفصیل قضیه در بعضی از منابع آمده است. تحقیق بفرمایید. حدیث مسجد خیف هم در همین رابطه است. و اتفاقاً جمله "انی تارک فیکم الثقلین..." هم در بخشی از خطبه ی مسجد خیف نیز بیان شده است.
12- آورده اید: "ابو عبدالله ذهبی ... دنبالهی آن را که میگوید «اللهم وال من والاه...» دروغ و جعل، میپندارد..."
از مخالف امامت و ولایت غیر از این انتظار نمی رود.
13- نوشته اید: "مؤمنین نیز به همین معنی ولی خدا و رسولش هستند و این حکم برای هر مؤمنی ثابت است".
اگر دقت بفرمایید متوجه می شوید که چپکی معنا کرده اید. آیه می فرماید "انما" (فقط) خدا و رسولش و مؤمنینی که نماز را به پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند ولی شما هستند. نه شما ولی آن ها! یعنی این ولایت یک طرفه است که فقط با سرپرستی و حاکمیت سازگار است نه دوستی.
14- افاضه فرموده اید: "مدت (25) سال پشتسر خلفای پیش از خودش نماز خواند، و در حکومت آنها مسؤلیتهای اداری و اجرایی را پذیرفت و با آنان کمال محبت و همکاری داشت، یکی از دخترانش را به عقد ازدواج عمر بن الخطاب (رض) درآورد، دو تا از پسرانش را یکی از همسرش (لیلی دختر مسعود) و دیگری از همسرش (صهباء) به ترتیب، ابوبکر و عمر نام نهاد که جزو شهدای کربلا میباشند..."
بحث در باره این دروغ ها و جعلیات و تحریفات به طول می انجامد. فعلاً شما بفرمایید عوامل قضیه کربلا و شهادت نوه ی پیامبر چه کسانی بودند و چرا چنین شد؟
اصلاً بفرمایید چرا عایشه با امیر المؤمنین جنگید و این با سفارشات پیامبر با همان معنایی که شما از مولا دارید چگونه می سازد؟؟؟
بفرمایید چرا قبر حضرت زهرا دختر پیامبر نامعلوم است؟؟؟
در جلسهای محرمانه تصویب شد؛
آیا کویت به دنبال اخراج شیعیان است؟
«قرآن فارسی» منتشر شد!
اهداف غرب از شیعه شناسی
استقبال اسرائیل از درخواست چهره وهابی
بیانیه امام جمعه شیعیان خُبَر درباره ظلم حکام سعودی
[عناوین آرشیوشده]
دانلود متن کتب درسی [25]
پایگاه اطلاع رسانی دولت [39]
بدو دانلود [99]
هر چی بخوای [41]
علی رضا افتخاری [102]
آنچه لازم است بدانید [41]
سایت حضرت آیه الله بهجت [78]
آدرس سایت مراجع [41]
پاسخ به شبهات [69]
دلائل امامت [49]
سیاه جال [76]
«عشق و زندگی» منتشرنشده استاد مطهری [65]
[آرشیو(13)]
اسفند 1387
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مهر 1388
آبان 1388
آذر 1388
بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
منطقه آزاد
نور
صل الله علی الباکین علی الحسین
بر و بچه های ارزشی
مذهب عشق
تنهایی من
آســــــمــونـــی بــاش
صفحات انتظار در فراق گل نرگس
گرداب
ریاست جمهوری