السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
هاشمی ::: سه شنبه 88/8/5::: ساعت 9:45 عصر
دو نور مطهر
اى ازلیت به تربت تو مخمّر آیت رحمت زجلوه توهویدا جودت هم بسترا،به فیض مقدس پرده کشدگرکه عصمت توبه اجسام جلوه توایزدى رامجلى گویم واجب ترا،نه آنت رتبت ممکن اندر لباس واجب پیدا ممکن امّاچه ممکن ،علّت امکان ممکن امّایگانه واسطه فیض ممکن امّانمودهستى ازوى وین نه عجب زآنکه نوراوست ززهرا نورخدادرسول اکرم پیدا وز وى تابان شده به حضرت زهرا این است آن نورکزمشیّت کن ،کرد این است آن نورکزتجلّى قدرت شیطان عالم شدى اگرکه بدین نور آبروى ممکنات جمله ازاین نور جلوه این خودعرض نمودعرض را عیسى مریم به پیشگاهش دربان این یک چون دیده بان فراشده بردار یاکه دوطفلنددرحریم جلالش این یک انجیل رانمایدازحفظ گرکه نگفتى امام هستم برخلق فاش بگفتم که این رسول خداى است دخترجزفاطمه نیابداین سان دخترچون این دوازمشیمه قدرت آن یک امواج علم راشده مبدا این یک ازخطابش مجلى این یک برفرق انبیاشده تارک این یک درعالم جلالت کعبه لم یلدبسته لب وگرنه بگفتم این یک کون ومکانش بسنه به مقنع چادرآن یک حجاب عصمت ایزد آن یک برملک لایزالى تارک تابشى ازلطف آن بهشت مخلّد قطره اى ازجودآن بحارسماوى آن یک خاک مدینه کرده مزیّن خاک قم این کرده ازشرافت جنّت عرصه قم غیرت بهشت برین است زیبداگرخاک قم به عرش کندفخر خاکى عجب خاک ،آبروى خلایق گرکه شنیدندى این قصیده«هندى» آن یک طوطى صفت همى نسرودى وین یک قمرى نمط هماره نگفتى |
|
وى ابدیّت به طلعت تومقرّر رایت قدرت درآستین تومضمر لطف هم بالشا،به صدرمصدّر عالم اجسام گردد،عالم دیگر عصمت توسرمختفى رامظهر خوانم ممکن ترا،ممکن برتر واجبى اندر رداى امکان مظهر واجب،امّاشعاع خالق اکبر فیض به مهتررسدوزآن پس کهتر ممکن امّازممکنات فزون تر نوروى ازحیدراست واوزپیمبر کردتجلّى زوى به حیدرصفدر اینک ظاهرز دخت موسى جعفر عالم،آن کاودرعالم است منّور دادبه دوشیزگان هستى زیور ناگفتى،آدم زخاک هست ومن آذر گرنبدى ،باطل آمدندسراسر ظلّش بخشود،جوهرّیت جوهر موسى عمران به باگاهش چاکر وین یک چون قاپقان معطّى بردر ازپى تکمیل نفس آمده مضطر وآن یک تورات رابخواندازبر موسى جعفر،ولىّ حضرت داور معجزه اش مى بودهمانادختر صلب پدرراوهم مشیمه مادر نامدونایددگرهماره مقدّر وین یک افواج حلم راشده مصدر وین یک معدوم ازعقابش مستر وین یک اندرسراولیارامغفر وین یک درملک کبریائى مشعر دخت خداینداین دونورمطهّر وین یک ملک جهانش بسته به معجر معجراین یک نقاب عفّت داور این یک برعرش کبریائى افسر سایه اى ازقهر این جحیم مقعّر رشحه اى ازفیض این ذخایراغبر صفحه قم رانموده این یک انور آب مدینه نموده آن یک کوثر بلکه بهشتش یساولى است برابر شایدگرلوح رابیایدهمسر ملجأبرمسلم وپناه به کافر شاعرشیراز و آن ادیب سخنور اى به جلالت زآفرینش برتر اى که جهان ازرخ توگشته منوّر |
حضرت امام خمینى (ره)
هاشمی ::: دوشنبه 88/7/27::: ساعت 11:32 عصر
نور دیده زهرا
این بارگاه قدس که از عرش برتر است پاکیزه گوهر صدف عصمت بتول والا تبار خواهر سلطان دین رضا عزّت نگر که حرمت طوف حریم او جنّات عدن اگر طلبى زین حرم در آى هر سر بر آستان ملک پاسبان او آیینه هاى بقعه آیین طراز او در زیر پاى زائر این بارگاه قدس اینجا نماز را به خشوع و ادب گزار بس ساطع است نور نماز و دعاى خلق آدم به امر تو ز نهانخانه عدم جز آن که سر ز عجز بساییم روى خاک اى خالقى که وصف جلال و جمال تو یا رب به حق قافله سالار انبیإ عقل نخست و صادر اول که نام وى یارب به حق سیّد و سالار اولیا با اشک چشم، ابر کرم بر سر یتیم یارب به حق «فاطمه» آن کوثرى که او خونى که داد سرور آزادگان «حسین» یارب به «مجتبى» که شباب بهشت را مسموم ز هر کین که جگر پاره هاى او یارب به خون شاه شهیدان کربلا خونى که دامن شفق از انعکاس آن یارب به حقّ سید سجّاد آن امام در منتهاى اوج بلاغت صحیفه اش یارب به علم حضرت باقر که گاه موج عطر نبى رسد به مشام از کلام او یارب به صدق حضرت «صادق» که تا ابد اى واى من که عارض گلگون او به زهر یارب به حلم حضرت سلطان دین «رضا» شاهى که صدر مسند ارشاد، گاه بحث یارب به حق جود امام نهم «جواد» ابن الرّضا چو «عیسى» و «یحیى» به کودکى یارب به حرمت «حسن» عسکرى که او عمرى به جرم عصمت و تقوى و زهد و علم یارب به حق قائم بر حق امام عصر نوح زمان و قطب جهان کز حریم غیب یارب به حقّ عصمت «معصومه» کز شرف کاین در به روى خلق دو عالم گشوده دار خورشید شعله اى ز شعاع رواق او توفیق گفت و طبع «ریاضى» چو گل شکفت سال هزار و سیصد و هشتاد و نه بود |
|
آرامگاه دختر موسى بن جعفر است یعنى که نور دیده زهراى اطهر است فخر زنان عالم و خاتون محشر است با حرمت طواف امامان برابر است کاین آستان عرش نشان، هشتمین در است ساییده شد بهشت برینش مقرّر است روشنگر تشعشع خورشید خاور است گیسوى حور و یال ملک، مفرش در است کاین فرش زیر پاى تو، جبریل را پر است با ساق عرش ساحت گیتى منوّر است تا سر سراى منزل هستى مسافر است از ما به پیشگاه خدایى چه در خور است از عقل و فهم و وهم و گمان جمله برتر است آن صدر کائنات که آخر پیمبر است زیب اذان و زیور محراب و منبر است کز وجه او تجلّى اللّه اکبر است با ابر تیغ، صاعقه یى بر ستمگر است اُمُّ الائمه عصمت کبراى داور است مرهون حسن تربیت و شیر مادر است در باغ خلد، سید و سالار و سرور است در طشت از شماره فزون تر ز اختر است کآزرده حنجر از دم خونین خنجر است همرنگ داغ در جگر لاله مضمر است کز اُم و اَب تقارن سعد به اکبر است گویى «زبور» دیگر و «داود» دیگر است دریاى بى کران پر از دُرّ و گوهر است عطرى که رشک مشک و عبیراست و عنبر است چون آفتاب بر سر دین سایه گستر است همچون شعار آل على، سبز منظر است آن کز شرف، مدام نگهبان کشور است عقل مجسّم آمد و علم مصوّر است کز عشق، همچو مهر فلک، ذرّه پرور است قطب و امام و مرشد و مولا و مهتر است نقش نگین حلقه چندین مُعَسْکر است در حلقه محاصره چند لشکر است کانگشت او به گردش افلاک محور است خلق خداى را به خداوند رهبر است او را پدر امام و امامى برادر است تا خاک ما به آب ولایش مخمّر است تا نور او در آینه ها زیب و زیور است آنجا که آفتاب هم از ذَرّه کمتر است سالى که کار آینه کارى، میسّر است |
هاشمی ::: دوشنبه 88/7/27::: ساعت 11:30 عصر
حقیقت
بر آر از آستین معرفت دست دعا اینجا به چشم دل نظر کن بر حریم دختر موسى مجو از خیل بیدر دان دواى درد بى درمان صداى قدسیان بشنو که مى آید به گوش جان بریز اشک نیازى در نمازستان بى خویشى حریم یثرب و بطحاست گوئى مرقد پاکش فضاى قدس، معراج حقیقت، بزم اَوْ اَدنى بنامْ ایزد، که خاک پاک او بوى نجف دارد ترا پرواز خواهد داد تااوج خدا جوئى بر آى از ظلمت هستى، که خضر آمد به سر مستى منم «مشفق» غبارى دامن افشان در هواى او |
|
به آئین دگر بر آستان کبریا، اینجا که جان را مى دهد آیینه لطفش جلا، اینجا اگردرمان دردخویش مى خواهى،بیااینجا که دردت را دوا اینجا، که رنجت را شفا اینجا بر آر ز سوز سینه درد آشنا اینجا که نور آذین بود چون ساحت اُمُّ القُرا اینجا شب اَسرى، فروغ جاودان مصطفى اینجا که از او مى تراود عطر ِ جان ِ مرتضى اینجا ز بام آشنائى، زاده خیرالنّسا اینجا به بوى چشمه سار زندگى بخش ِ بقا اینجا که مى جویم رضاى او به تسلیم و رضا اینجا |
هاشمی ::: دوشنبه 88/7/27::: ساعت 11:28 عصر
حریم امن
عروس کشور خورشید شهر ما، اینجاست خسته خوابگه اخترى که هر شب و روز محیط علم وفقاهت، حریم آل رسول مزار چشم و چراغ دیار قم، که به عجز رفیعْ برج بلند اخترى که گردون را حقیقتى است که یابد شرف مکان ز مکین حریم فاطمه آنکو هزار موج خطر حریم اُخْت ِ رضا، دخت ِ موسى ِ جعفر ز دودمان ولایت ز خاندان رسول یکى ز باب فقاهت، یکى ز باب ولا بپاس حرمت معصومه مظهر عصمت محلّ نشر قیام امامْ روح اللّه مَطاف شب شکنان، قبله سحر خیزان جوار بارگه رحمتى که دامن را |
|
بزرگ عاصمه عصمت اله اینجاست کمر بخدمت او بسته مهر و ماه، اینجاست نگر که اهل نظر را دو پایگاه اینجاست برد بسایه مهرش جهان پناه اینجاست پى نظاره اش افتد ز سر کلاه، اینجاست بر این حقیقت اگر خواستى گواه،اینجاست از این محیط براند بیک نگاه، اینجاست که خلق را حرمش هست قبله گاه، اینجاست بزرگ بانوى جاوید فرّ و جاه اینجاست بسوى باغ جنان از دو باب راه اینجاست ز هر گناه و خطا جاى انتباه اینجاست حریم امن ِامامان عدلْ خواه اینجاست گذرگه سحر و مشرق پگاه اینجاست امید رحمت او شوید از گناه، اینجاست |
|
|
|
محمّد موحدیان قمى
هاشمی ::: دوشنبه 88/7/27::: ساعت 11:24 عصر
ریحانه رسول خدا
رواق دختر موسى بن جعفر است اینجا دَر ِ بهشت برین گر طلب کنى به خدا زمین قم به مَثَل چون صدف بود، آرى ببند عقد نماز اندرین مقام رفیع مخوان به خلدبرینم زکوى او واعظ! حبیبه حق و ریحانه رسول و على ببوس از سر صدق وصفا ضریحش را مسیحْ زنده شود در حریم این بانو زمین موکب اجلال فاطمه بنگر فروغ روضه او پرتو افکن است به مهر اگر به دیده ادراک بنگرى، بینى از آن شدند سلاطین مقیم در کویش کند بدرگه او سجده صبحدم خورشید اگر تجلّى حق بینى از در و دیوار تبارک اللّه از این روضه بلند رواق برو طهارت دل کن، بیا به روضه او از آن پناه به کوى تو آرم اى بانو مرا که نام بود (حیدر)آمدم به درت زمین قم شد روشن از آن به غیب وشهود ز آفتاب قیامت غمى نخواهد بود سزد که «معجزه» ! قم همچنان بهشت بود |
|
حریم فاطمه،بنت پیمبر است اینجا ببوس با ادب آنرا که آن در است اینجا وجود حضرت معصومه، گوهر است اینجا که جاى گفتن اللّهُ اکبر است اینجا براى من ز دو صد خلد برتر است اینجا یگانه دختر زهراى اطهر است اینجا که موردنظر حىّ داور است اینجا عجب ز فیض دمش روح پرور است اینجا که دُرّ تاج سر هفت کشور است اینجا چرا که مطلع خورشید انور است اینجا که مهر و ماه هم از ذرّه کمتر است اینجا که خاک در گه او زیب افسر است اینجا که از فروغ ولایت منوّر است اینجا عجب مدار که دخت پیمبر است اینجا که از تصوّر و از وصف برتر است اینجا که جاى مردم پاک و مطهّر است اینجا که فیض روح، ز لطف میسّر است اینجا چرا که نور دو چشمان حیدر است اینجا که نور حق به جمالت برابر است اینجا مرا که سایه لطف تو بر سر است اینجا چرا که دختر موسى بن جعفر است اینجا |
هاشمی ::: دوشنبه 88/7/27::: ساعت 11:20 عصر
مهدی رستم پور یکی از کارشناسان کشتی و مجری دایره طلائی در مصاحبه با رادیو فردا از پناهنده شدن خود به اروپا خبر . / / / / / / / دیگر اینکه نرگس کلهر، دختر مهدی کلهر مشاور محمود احمدی نژاد که با فیلمی در محکومیت شکنجه به فستیوال حقوق بشر نورنبرگ آلمان رفته بود،به غرب پناهنده شد تا ضمن نشان دادن آنکه با پدرش ارتباطی ندارد،این را نیز گفته باشد که«اگر قرارست از بین برویم ،بگذارید خودمان راه مان را انتخاب کنیم.»
این نیست مگر به خاطر جدائی کلهر از همسرش و نبودن پدر کنار دختر
هاشمی ::: سه شنبه 88/7/21::: ساعت 8:42 عصر