سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه خدا دوستی را بر خودْ دوستی مقدّم بدارد، در برابر سختی و دشواری مردم، خداوند او را بسنده باشد .بنده ام پیروی ام کن تا تو را مانند خود گردانم . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
پیـــــــــــرو اهل بیت(ع)
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  •            پایکس پیکى از رجال سیاسى آمریکا، وقتى به این موقعیت رسید، همه مسلمانان چه شیعه و چه سنّى مخالف بودند; مى گفتند: او نباید در دولت پستى داشته باشد. این موضوع سر و صداى زیادى به پا کرد. روزى هم که قرار بود کنگره عضوت او را تصویب کند، تصویب نکرد. ولى به خاط اینکه در قانون آمده است که اگر تعداد موافقان براى تأیید شخصى کم باشد خود رئیس جمهور مى تواند بدون تأیید آن ها او را تأیید و نصب کند، به این صورت او در دولت به این پست رسید، یعنى بدون تأیید کنگره فقط با تصمیم بوش، به این مقام رسید. او از بوش هم افراطى تر عمل کرد; تا حدى که خود بوش هم نمى خواست او را ابقا کند. گویا نظر بر این است که در دور دیگر، او به این پست نرسد.

                یکى از پیشنهادات او این بود که گفت در آمریکا، در زمان جنگ جهانى دوم، عده اى از جوانان ژاپنى را جمع کردند و در اردوگاه نگه داشتند; چون مردم آمریکا مى ترسیدند که مبادا بسیارى از این ژاپنى ها جاسوس باشند. معمولا آن ها که لیبرال هستند، مى گویند: این یک صفحه سیاه در تاریخ آمریکاست. ولى پایکس مى گوید: این یک کار معقولى بود; چون در میان آن ها برخى طرفدار یا احتمالا دشمن بودند و ما باید بر آن ها نظارت مى کردیم و آن ها را محدود مى کردیم. امروز هم ما یک جنگ در پیش داریم; جنگ با تروریسم. تروریست ها کجا هستند; در میان مسلمانان هستند. پس باید آن ها را جمع کنیم. اما او به طور صریح و روشن این مسئله را مطرح نکرد، به صورت کنایه این موضوع را مطرح نمود.

                مسلمانان از این سخن او بسیار ناراحت شدند و با او و پیشنهادش مخالفت کردند و گفتند: این کار درستى نیست. دولت بوش در مقابل، گفت: ما چنین برنامه اى نداریم، ولى در این باره بحث بود. این مسئله موجب شد که اگرچه چنین اقدامى علیه مسلمانان صورت نگیرد، اما آن ها تحت فشار قرار گیرند. به همین دلیل، اگر ـ مثلا ـ شما شیعه هستید و در آمریکا مغازه اى دارید، مشترى کم دارید; چون در آنجا بحث است که مسلمانان را در یک اردوگاه جمع کنند. بنابراین، شما چه کار مى توانید بکنید؟

                بعضى از دوستان بنده که در آنجا شیعه هستند و کارى دارند، مى گفتند: ما مى خواهیم به ایران یا کشورهاى دیگر برگردیم. ولى این کار خیلى سخت است; به خاطر پول; چون ـ براى مثال ـ در آنجا ده برابر استاد اینجا حقوق مى گیرد. البته اینجا مى توانند زندگى کند، ولى نمى خواهند; مشکل است. اما اگر بخواهند آنجا بمانند، مجبورند این گونه فشارهاى دولت را تحمّل کنند. پس همین موضوع براى آن ها چنین گرایشى ایجاد مى کند که به دولت به نوعى تضمین بدهند که هیچ کارى نکنند; بگویند: شما ما را اذیت نکنید، ما دست از پا خطا نمى کنیم. اکنون اکثریت شیعیان در آمریکا چنان تحت فشار هستند که حاضرند چنین تضمینى به دولت بدهند.

                به خاطر دارم چند سال پیش یکى از مسئولان دولت ایران وقتى دید گروه هاى یهودى چطور از اسرائیل حمایت مى کنند، گفت: کاش شیعیان این چنین از جمهورى اسلامى ایران حمایت مى کردند، ولى متأسفانه در کشورهاى خارج، میان مسلمانان وحدت برقرار نیست. البته در شرایط کنونى، با این همه فشار بر علیه ایران، وضع بدتر هم مى شود; در آنجا حتى اگر کسى ایران را دوست دارد و جمهورى اسلامى را دوست دارد، حاضر نیست آن ها بفهمند، تا مورد آزار و اذیت آن ها قرار نگیرد. پس ترجیح مى دهد چیزى نگوید. اگر هم احتمال بدهد که مأمورى در مسجد هست، ترجیح مى دهد به مسجد نرود. اکنون این وضعیت در آنجا حاکم است.

                یکى از دوستان از من پرسید: شما که به تهران مى روید، مى خواهید در مورد وضعیت شیعیان آمریکا صحبت کنید، چه مى گویید؟ گفتم: بد است، اکنون وضعیت شیعیان در آمریکا بسیار بسیار وحشتناک است. مسلمانان ـ به طور کلى ـ تحت فشار هستند. به خاطر مشکلات سیاسى که آمریکا با ایران دارد، وضعیت شیعیان در آمریکا خیلى بد است. شیعیان فکر مى کردند که مى توانند خود را نجات دهند; چون مى گویند: ما با اسامه بن لادن و صدّام کارى نداریم، آن ها سنّى هستند; ولى اکنون وقتى در این باره صحبت مى کنند، موضوع را به کل مسلمانان نسبت مى دهند; مى خواهند پنهان بمانند. متأسفانه شیعیان در آمریکا، یک سازمان قوى ندارند تا بتواند از آن ها حمایت کند; حتى سنّى ها هم که سازمان دهى بهترى دارند، از چنین قدرتى برخوردار نیستند. از سوى دیگر، اکنون سنّى ها از شیعیان بدشان مى آید; چون مى گویند: شیعیان گفته اند اسامه از شما سنّى هاست، نه از شیعیان. پس آن ها هم نمى خواهند به شیعیان کمک کنند. بنابراین، شیعیان تنها مانده اند و این کار را براى دشمن راحت کرده است; خیلى راحت بین شیعیان و اهل سنّت تفرقه انداخته است.

    پرسش و پاسخ

    سؤال: لطفاً درباره سابقه و قدمت شیعیان سیاه پوست آمریکا توضیح دهید که اسلام آن ها از کجا نشأت گرفته است و پیشینه چند ساله دارد.

    جواب: ماجراى شیعه شدن سیاه پوست هاى آمریکا داستان جالبى است. آن ها هم در آمریکا مظلومند. بیش از بیست درصد مردان سیاه پوست تا سن سى سالگى، همه مدتى را در زندان مى گذرانند، و این تعداد زیادى را شامل مى شود. واکنش سیاه پوست ها در برابر این وضعیت، طرد فرهنگ غالب آنجاست. بسیارى از سیاه پوست ها به خاطر امام خمینى(رحمه الله) شیعه شده اند. ایشان محکم در مقابل آمریکا موضع گرفت. سیاه پوست ها گفتند: نگاه کنید، این مرد چه شجاعتى دارد! این مى تواند رهبر ما هم بشود، ما او را قبول داریم. خیلى ها تحت تأثیر این اقدام ایشان قرار گرفتند و ایشان را دوست داشتند. البته اشکالاتى هم وجود دارند; یعنى خیلى از شیعیان سیاه پوست انتظار داشتند که وقتى شیعه مى شوند، شیعیان دیگر آن ها را تحویل بگیرند و به آن ها بگویند: شما مى توانید با دختران ما ازدواج کنید، به شما کار هم مى دهیم. ولى بعد دیدند این طور نشد. آن ها شیعه شدند، هیچ ایرانى هم حاضر نیست ـ به جز چند نفر استثنا ـ که دخترش را به آن ها بدهد; چون مدتى را در زندان بوده اند، شغلى هم ندارند. چون آن ها را قبول نکردند، ناراحت شده اند و مى گویند: شما نژادپرستید. به طور کلى، این مشکل در مورد آن ها وجود دارد.

                یکى از ائمّه جماعت در مسجد آیة الله خوئى به من مى گفت: چند روز پیش یک سیاه پوست قوى هیکلى به مسجد آمده بود و مى گفت: من شیعه هستم و تازه از زندان بیرون آمده ام; هم یک زن مى خواهم و هم یک شغل. مى گفت: من وحشت کردم; گفتم: بگرد براى خودت کارى پیدا کن و با دختر مناسبى ازدواج کن. او گفت: ما شیعه شده ایم، نباید زن پیدا کنیم؟ خودتان دخترى ندارید؟!

    سؤال: اگر بین شیعیان کشورهاى گوناگون در آمریکا مشکل سیاسى خاصى وجود ندارد، چرا یک سازمان متشکّلى درصدد رفع مشکلات آن ها برنمى آید؟

    جواب: در مورد این سؤال، فقط مى توانم این موضوع را بگویم که درست است که شیعیان آنجا یا سازمان هاى شیعى به ظاهر در چارچوب دستورات شیعى عمل مى کنند، ولى کار آن ها عمیق نیست، خیلى از آن ها که شیعه هستند، بخصوص آن ها که از ایران و دیگر کشورها به آمریکا آمده اند، به خاطر دینشان به آمریکا نیامده اند; بى دین نیستند، اعتقاد دارند، ولى نمى خواهند در موضوعات اعتقادى زیاد فعّال باشند. اگر ببینند وضعیت براى آن ها مشکل است، حتى دین خود را هم ترک مى کنند.

    سؤال: علت اینکه دولت مردان آمریکا با شیعیان ایرانى تا این حد مخالفند چیست؟ همه مکتب ها آزادند، پس چرا مکتب تشیّع در آمریکا آزاد نیست؟

    جواب: آمریکایى ها خیلى کارى ندارند که اکثریت ایرانى هاى آنجا شیعه هستند، ولى مى خواهند همه آن ها را تحت کنترل داشته باشند. همه شیعیان تحت فشارند، اما نه به خاطر اینکه دولت ضد اکثریت آن هاست; مثلا، با ایرانى هایى که به خاطر سلطنت پرستى به آنجا رفتند، مخالف نیست. ولى آمریکایى ها مى خواهند آن ها را خوب بشناسند و زیر نظر داشته باشند. بنابراین، مى گویند: بد نیست که چند مأمور میان آن ها بفرستیم تا ببینیم آیا آن ها کسى را مى شناسند که بخواهد کار تروریستى بکند یا نه. آیا کسى را مى شناسند که از طرف ایران مأموریت داشته باشد؟ البته همه مى دانند که «آزادى» یک شعار بیش نیست که آن ها مطرح مى کنند. کسى نباید مثل بچه ها فکر کند که آن ها راست مى گویند. بنده همیشه مى گفتم که «در آمریکا هر چه مى خواهید بگویید، ولى هیچ کس گوش نمى کند.» و معمولا این جور کنترل مى کنند، ولى بخصوص پس از حادثه 11 سپتامبر کنترل خیلى بیشتر است. کنترل آن ها به این صورت نیست که شما را سانسور کنند; مثلا، اگر شما مسجد بسازید جلوگیرى نمى کنند، ولى مى خواهند بر کار شما نظارت داشته باشند. در سازمان هاى اهل تسنّن، بخصوص بر سازمان هایى که مسلمانان براى کمک به مردم فلسطین دایر کرده بودند، خیلى نظارت کردند; حتى برخى از حساب هاى آن ها را بستند. خود مسلمانان در آمریکا به دولت مى گفتند: اگر شما مى گویید: بعضى از سازمان هاى ما با تروریست ها ارتباط دارند شما اعلام کنید کدام یک از سازمان ها قابل اعتماد هستند که ما زکاتمان را به آن ها بدهیم. ولى دولت گفت: این در مسئولیت ما نیست. شما به هر که مى خواهید پولتان را بدهید، ما بعداً بررسى مى کنیم، هر کدام را که مشکوک بود، تعطیل مى کنیم.

    سؤال: آیا مسئولان دولت آمریکا به این مسئله توجه ندارند که این کار منطقى نیست که اگر کارى را شخصى مثل اسامه بن لادن انجام داد، آن را به حساب سایر مسلمانان نگذارند؟

    جواب: آن ها مى خواهند مسلمانان و گرایش هاى آن ها را کنترل کنند; مثلا، مى خواهند ببینند در میان شیعیان آمریکا چه نوع گرایش هایى وجود دارند. مى بینیم که بعضى از آن ها طرفدار جمهورى اسلامى هستند، بعضى سلطنت طلب، بعضى دموکرات، بعضى چپى و ... آن ها فقط مى خواهند به گرایش هاى اسلامى جهت بدهند تا به اصطلاح خودشان، «مدرنیست» بشوند.(ادامه دارد)



    هاشمی ::: سه شنبه 88/7/21::: ساعت 8:8 عصر
    نظرات دیگران: نظر

              

    سؤال: به نظر مى رسد بخش قابل توجهى از رفتار حکومت آمریکا با شیعیان آنجا، تحت تأثیر برخوردهاى سیاسى با دولت ایران است. به نظر شما، جمهورى اسلامى براى بهبود وضعیت شیعیان آمریکا و رفع تنش هاى موجود، چه اقدامات سیاسى مى تواند انجام دهد؟

    جواب: فشارى که در آمریکا بر شیعیان وارد مى آید نتیجه سیاست خارجى آمریکاست. سیاست خارجى آمریکا به راحتى عوض نمى شود. بنابراین، براى تغییر وضعیت مسلمانان آنجا من خیلى امید ندارم. تنها چیزى که ـ به نظر من ـ مى تواند به مسلمانان آنجا کمک کند، ارتباط با دیگران است. مسلمانان باید با مردم آمریکا ارتباط برقرار کنند. بررسى هاى آمارى نشان مى دهد بیش از چهل درصد آمریکایى ها فکر مى کنند که مسلمانان آنجا خطرناکند. از این چهل درصد، اکثریتشان مردان سفیدپوست کم سواد هستند. بیشتر طرفداران بوش این چنین هستند. آن ها اصلا نمى دانند تفاوت تشیّع و تسنّن چیست. آن ها فقط هر چه را دولت بگوید قبول مى کنند. دولت مى گوید: مسلمانان خطرناک هستند، مردم هم از آن ها مى ترسند. وقتى مردم مى ترسند، این فشار را بر آن ها مضاعف مى کند. برطرف کردن این فشار هم کار آسانى نیست. ما مى بینیم مسلمانان با کلیساها ارتباط برقرار مى کنند; رفت و آمد مى کنند، به کلیسا مى روند، آن ها را به مسجد دعوت مى کنند، درباره اعتقادات و مشترکاتشان صحبت مى کنند، ولى این کم است. تابستان گذشته که در آنجا بودم، در چند کلیسا صحبت کردم و کتابى را که مجموعه روایات اهل بیت(علیهم السلام)درباره حضرت عیسى(علیه السلام) بود و با کمک دوستان جمع آورى کرده ایم به آنجا بردم. وقتى چند روایت از این کتاب را براى آن ها خواندم براى آن ها خیلى جالب بود و خیلى استقبال کردند.

                یکى از آن ها سؤال کرد: پس چرا مسلمان ها مى خواهند ما را بکشند؟ گفتم: مسلمان ها نمى خواهند شما را بکشند. گف: چرا در قرآن گفته شده است: هر جا کافرى پیدا کردید، او را بکشید؟ این مگر در قرآن نیست؟ من هم براى آن ها توضیح دادم و راضى شدند; خیلى زود هم راضى شدند. وقتى ارتباط صمیمانه و صادقانه با دیگران برقرار کنید، وقتى کینه اى در کار نباشد، زود قبول مى کنند. یک جا صحبت مى کردم، گفتند: شما باید به همه کلیساهاى ما بروید و صحبت کنید تا همه بدانند که ایران چگونه کشورى است، و مسلمانان چه طور مردمى هستند. اما به طور کلى، آنچه در ذهن مردم است این است که مسلمانان شمشیرى در دست دارند و مى آیند; خطرناک هم هستند! سلاح اتمى دارند. واى! پس چه باید بکنیم؟ در مجلاّت و روزنامه ها طورى وانمود مى کنند که مردم واقعاً مى ترسند.

                تابستان در منطقه اى بودم که مادرم هم آنجا ساکن است، یکى از افراد پرسید: واى! شما در ایران هستید! نمى ترسید؟ گفتم: چرا بترسم؟ آنجا خیلى خوب است. گفت: نه، آنجا همیشه انفجار است و سنگ و تظاهرات. گفتم: آنجا فلسطین است، نه ایران! گفت: فرقى نمى کند، آنجا هم خاورمیانه است! مردم سطح پایین اصلا نمى دانند که تشیّع، ایران و اسلام چه ربطى با هم دارند. فقط مى گویند: این ها در آن منطقه اند و همه خطرناک هستند. در این صورت، تنها کارى که شیعیان مى توانند بکنند این است که سعى کنند با دیگران ارتباط پیدا کنند. بنده پیشنهاد کردم که کتاب مزبور حضرت عیسى در روایات شیعه را امام جماعت هر مسجدى در آنجا، به یک کشیش از کلیساهاى اطراف هدیه بدهد تا ببینند فکر شیعه در این باره چیست. همه گفتند: فکر خوبى است، ولى ما الآن بودجه نداریم!

    سؤال: تعریفى که جناب عالى از شیعیان آمریکا به دست دادید مبتنى بر مدرنیسم است که طبیعتاً آمریکا نباید با آن ها مشکلى داشته باشد. اما سوى دیگر، گفتید: روز به روز فشار بر شیعیان بیشتر مى شود. در اینجا، نوعى تناقض به چشم مى خورد. لطفاً توضیح دهید.

    جواب: ظاهراً نوعى تناقض در آنجا دیده مى شود. ما در ظاهر مى بینیم که اکثریت شیعیان آنجا طرفدار مدرنیسم هستند; یعنى آنچه آمریکا مى خواهد. پس چرا بر آن ها فشار مى آورد؟ ما باید ببینیم این فشار چگونه بر آن ها اعمال مى شود.

                مثلا، شما آنجا یک زندگى صددرصد آمریکایى هم که داشته باشید، باز هم مأمور «اف. بى. آى.» به خانه شما مى آید و از شما پرس و جو مى کند. این فشار است. «چرا دولت این کار را مى کند؟» سؤال بى جایى است. فکر مى کنند شاید شما بتوانید به آن ها کمک کنید. سؤال مى کنند: شما از تروریست ها کسانى را نمى شناسید؟ وضع این طور است. دوستان من که آنجا هستند و یک زندگى کاملا آمریکایى دارند، مى گفتند: «اف. بى. آى.» از ما هم پرسوجو کرده است. هیچ کس دوست ندارد «اف. بى. آى.» خانه اش را تفتیش کند و از او بازپرسى کند، ولى این موضوع هست. از این نظر، شیعیان احساس مى کنند تحت فشار هستند. آن ها به «اف. بى. آى.» مى گویند: ما با شما هستیم. چرا ما را اذیت مى کنید، ولى آن ها مى گویند: ما فقط مى خواهیم چند سؤال بپرسیم: چه کسانى را مى شناسید؟ آیا به مسجد مى روید؟ اعتقادات مردم اهل مسجد چگونه است؟ از سوى دیگر، مردم نادان، که فقط مى بینند شما ایرانى هستید، چون مى بینند الآن آمریکا در مورد حمله به ایران صحبت مى کند، به شما مى گویند: شما هم با آن ها هستید. شما مى گویید: نه، من مدرنیست هستم، من با شما هستم، چرا مرا اذیت مى کنید; ولى اگر شخصاً شما را نشناسند به شما مشکوک مى شوند.

                دوستى دارم که بیش از ده سال است در آنجاست و در دانشگاه تدریس مى کند، تابستان گذشته که با او تلفنى صحبت مى کردم، مى گفت: من فکر مى کردم که مى توانم اینجا زندگى کنم. مثل هر کس دیگرى که از کشورهاى دیگر به آمریکا مى رود; من هم از ایران آمدم، ولى الآن متوجه شده ام که نمى شود. من همیشه مورد شک و سوء ظن هستم، در حالى که قاعدتاً نباید این طور باشد; چون ایشان خیلى متعادل و طرفدار مدرنیسم است; همان که آمریکا مى پسندد، دموکراسى و حقوق بشر آمریکایى و مانند آن ها را صددرصد قبول دارد، ولى باز هم مى گوید: من براى مردم اینجا مورد شک و تردید هستم. وقتى براى خرید به مغازه مى روم، نگهبان مغازه دایم دنبال من است، مراقب من است. چه کسى مى تواند این وضع را تحمّل کند؟

    سؤال: آیا دولت آمریکا به شیعیان فرصت مطرح کردن خود و عقایدشان را مى دهد؟

    جواب: به هیچ وجه. حتى آنجا که بودم با دوستان این اشکال برایمان مطرح بود که ـ مثلا ـ در روز عاشورا همه گروه هاى شیعه در خیابان پنجم نیویورک راه پیمایى مى کنند و زنجیرزنى و عزادارى مى کنند. همیشه تلویزیون آمریکا از این مراسم در حد چند ثانیه تصاویرى نشان مى دهد که ببینید این دیوانه ها چه مى کنند! مردم اصلا هیچ نمى فهمند که این ها چرا این کار را مى کنند.

    سؤال: حتى در حد یک اعلامیه هم نظرات شیعیان را پخش نمى کنند یا اینکه بخواهند به صورت مکتوب خود را معرفى کنند؟

    جواب: اصلا آن ها نمى خواهند شیعیان مطرح شوند. حتى به کتابى که شیعیان خود آمریکا براى معرفى اعتقادات خود مى نویسند اجازه چاپ نمى دهند. مهم ترین کتابى که در مورد تشیّع به زبان انگلیسى نوشته شده کتاب Movement است که یک شخصیت بهائى نوشته; بدترین کتابى است که درباره تشیّع نوشته شده است. مسلمانان و شیعیان آنجا براى معرفى مکتب خودشان به دیگران چه مى توانند بکنند؟ مثلا، در آمریکا، براى خودشان یک شبکه تلویزیونى به نام «شبکه آفتاب» درست کرده اند. این کانال هر هفته فقط چند ساعت برنامه دارد و برنامه هایش مطالبى مثل این است که بچه هاى ایرانى به دماوند و جاهاى تفریحى مى روند و ـ مثلا ـ کباب مى خورند و از این قبیل کارها. براى چه؟ براى اینکه ایرانى هایى که در آمریکا هستند دلشان براى وطنشان تنگ شود. ولى براى این منظور که خود را معرفى کنند که ما که هستیم و یا اینکه ارتباطى با دیگران داشته باشند، در این باره کارى نکرده اند.

    سؤال: آیا اصلا شیعه در سیاست خارجى آمریکا جایگاهى دارد یا نه؟

    دکتر تقى زاده داورى: ضمن تشکر و سپاس از جناب آقاى دکتر که مباحثى را مطرح کردند و ابراز خوش حالى از اینکه بحث به صورت مشارکتى پیش رفت، بنده لازم مى دانم این مطلب را عرض کنم که شیعیان در سیاست خارجى آمریکا مورد توجه هستند. با این توضیح که ما کتابى را ترجمه و نقد کردیم و در مراحل مقدّماتى چاپ است. به نام شیعیان عرب; مسلمانان فراموش شده که آقاى گراهام فولر آن را نوشته است. در پشت جلد این کتاب نوشته که آقاى فولر دوازده سال مأمور سازمان CIA در لبنان بوده و درباره شیعیان عراق، بحرین، لبنان و کویت و عربستان مطالعه کرده است. کتاب بسیار ماهرانه نوشته شده است. ما بخش هایى از این کتاب را در فصلنامه شیعه شناسى چاپ کرده ایم. آقاى دکتر تقوى، فارغ التحصیل انگلیس، این کتاب را نقد کرده اند که در فصلنامه شیعه شناسى چاپ شده است. در این کتاب، به خوبى نشان داده شده است که آنچه آمریکا امروز در خاورمیانه تعقیب مى کند بر اساس حرف هاى فولر در این کتاب است. تمام حرف فولر این است که ما در دراز مدت، به انرژى نیاز داریم; انرژى احتیاج به ثبات دارد (ثبات منطقه اى); انرژى در منطقه خاورمیانه و کشورهاى عربى و حوزه خلیج فارس و در منطقه شیعه نشین است; دولت آمریکا باید با شیعیان آن منطقه از در مذاکره وارد شود. آن ها هم دنبال شیعیان ایرانى نیستند، جداى از شیعه ایرانى هستند. البته آقاى عبدالمجید خوئى زمینه تدوین این کتاب را فراهم کرد. به هر تقدیر، نویسنده مى گوید که شیعیان حوزه خلیج فارس مناطق استراتژیک نفت خیز دنیا را در دست دارند; آن ها هم با ایران نیستند; دیر یا زود تغییراتى در خاورمیانه صورت مى گیرد و ضرورت دارد که آمریکا با آن ها از در مذاکره دربیاید و به آن ها رسیدگى کند تا بتواند منافع درازمدت خود را حفظ کند. بر اساس همین کتاب و دیگر مقالات منتشر شده درباره شیعیان منطقه مى توان گفت: شیعیان در استراتژى خاورمیانه آمریکا جایگاه ویژه اى دارند و دولت آمریکا بخشى از سیاستش در خاورمیانه، درباره شیعیان منطقه است و بنابراین، نمى توان نقش شیعیان را نادیده گرفت .پایان



    هاشمی ::: سه شنبه 88/7/21::: ساعت 8:8 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    اکثریت شیعیانى که از جاهاى گوناگون به آمریکا رفته اند، براى تبلیغ اسلام به آنجا نرفته اند بلکه براى پول و تجارت به آنجا رفته اند. آن ها براى پیدا کردن موقعیت بهترى از لحاظ مادى و کسب درآمد به آنجا رفته اند. بنابراین، بیشتر پاکستانى ها و آفریقایى در آنجا کار تجارى مى کنند; ایرانى ها بیشتر مهندس و پزشک اند; لبنانى ها از قدیم در کار ماشین بوده اند، البته کارهاى دیگرى هم دارند; عراقى ها هم شغل هاى گوناگون دارند.

                غیر از مسجدها یا سازمان هاى اسلامى و مدرسه که شیعیان درست مى کنند، آن ها براى خودشان حسینیه هم دارند. بعضى از این حسینیه ها به این دلیل ساخته شده اند که از مدیریت سازمان هاى اسلامى دیگر خوششان نمى آمده است. به همین دلیل، دنبال این هستند که براى خودشان جایى درست کنند. پس حسینیه درست مى کنند تا بگویند ما مى توانیم مردم را بیشتر جذب کنیم. گاهى هم مسائل سیاسى در کارند; مثلا، یک مسجد بیشتر مرکز طرفداران حکومت ایران است و دیگرى مرکز مخالفان حکومت.

                معمولا آمریکایى هایى که اصالتاً آفریقایى یا سیاه پوستند از این موضوع احساس ناخوشایندى دارند; چون آن ها یک اقلّیت هستند و براى تجارت و پول به آمریکا نیامده اند; برخى از آن ها در آنجا به دنیا آمده اند و به اسلام و بخصوص تشیّع علاقه پیدا کرده اند و به همین دلیل، این موضوع تمام زندگى شان را عوض کرده است. آن ها نمى خواهند فرهنگ خود را نگه دارند، آن ها مى خواهند تشیّع و اسلام را تبلیغ کنند، ولى گروه هاى خارجى که به آنجا آمده اند جور دیگرى به موضوع نگاه مى کنند; چون آن ها غالباً براى تجارت به آنجا آمده اند و مى خواهند خوب زندگى کنند. بنابراین، به این گونه تشکیلات دینى هم نیاز دارند. این دو گروه با هم سازگارى فکرى ندارند. آفریقایى ها مى گویند: چرا شما براى رسیدگى به مردم بیچاره برنامه ندارید؟ امام جماعت مى گوید: ما دستمان پر است، ولى براى مشکلات خودمان. اما «خودمان» چه کسانى هستند؟ فقط کسانى که عراقى هستند؟ پس براى سیاه پوست ها چه مى کنید؟ این نوع دعواها در مساجد آنجا زیاد است; نه تنها در بین سنّى ها، بلکه در بین شیعیان هم چنین مسائلى وجود دارد.

                گروه هاى دیگرى هم در آنجا وجود دارند; مانند صوفى ها ـ صوفى هاى شیعه و صوفى هاى غیر شیعه. شیخ فضل اللّه حائرى شخصیت برجسته این گروه است که قبلا در آمریکا بود، ولى اکنون در جنوب آفریقا فعالیت مى کند. او اصلا عراقى است و در بین مردم آمریکا خیلى جا باز کرده. در «کالیفرنیا» عده اى مرید پیدا کرد و در «تگزاس» زمینى خرید. همه کسانى که مى توانستند به دنبال او به تگزاس رفتند. اسم مرکز خود را هم در تگزاس «بیت الدین» گذاشت. تا وقتى که در کالیفرنیا بود، در مورد تشیّع هیچ چیزى نگفت; همه فکر مى کردند که او یک صوفى سنّى است، ولى بعد وقتى که مریدهایش را جمع کرد، به مؤذّن گفت: بعد از «اَشهدُ اَنّ محمّداً رسول اللّهِ»، بگوید: «اَشهدُ اَنَّ علیّاً ولىُّ اللّهِ.» اولین بار وقتى مردم شنیدند، تعجب کردند. اما وقتى مردم براى نماز جمع شدند، به آن ها گفت: من تا حالا تقیّه مى کردم، ولى الآن که ما یک جاى امن داریم، من اعلام مى کنم که ما شیعه هستیم. به همین دلیل، نصف مریدانش رفتند. البته این یک گروه کوچکى بود که شاید بیش از چهل نفر مرید نداشت، اما آنجا گروه هاى متعددى به این صورت هستند که برخى از آن ها شرع اسلام را بیشتر رعایت مى کنند; ولى برخى هم گاهى افراط مى کنند.

                وقتى تگزاس بودم، عضو یکى از این گروه ها مرا براى افطار دعوت کرد. به مرکز آن ها رفتم، دیدم گروه شیعه صوفى «اویسى» هستند. وقتى مغرب شد، نصف اذان را که گفتند، هیچ کس از جایش بلند نشد، همه نشسته یک حمد و سه «قل هو اللّه» خواندند. پرسیدم این کار چیست؟ گفتند این نماز ماست! تعجب کردم. من فکر کردم که این ها فراموش کرده اند چطور نماز بخوانند، اما دیدم آنچه در میان آن ها باقى مانده همین نحوه نماز است. بیشتر اعضاى گروه اویسى ایرانى هستند. به هر حال، گروه هاى گوناگونى در آنجا هستند، معمولا هم هیچ ارتباطى با هم ندارند; مثلا، گروه «شیخ فضل اللّه» هیچ ارتباطى با گروه «اویسى» ندارد. آن ها که عضو گروه هاى صوفى هستند معمولا در مراکز اسلامى و مساجد شرکت نمى کنند. البته استثنا هم در کار هست; چون فقط این مراکز و مساجد هستند که مى توانند براى کارهاى مورد نظرشان پول جمع کنند.

    ارتباط شیعیان آمریکا با یکدیگر

    شیعیان در آمریکا چه ارتباطى با هم دارند؟ وضعیت آن ها خوب نیست، خیلى تفرقه دارند، معمولا از همدیگر خبرى ندارند و جدا جدا کار مى کنند; کار آن ها هم غالباً رقابتى است; مثلا، یک حسینیه یا مسجد با حسینه و مسجد مجاور خود در جذب بیشتر افراد رقابت مى کند. حتى در بین حسینه ها و مساجد یک ملت هم این کار شایع است; مثلا، حسینیه لبنانى ها با مسجد عراقى ها هیچ کارى با هم ندارند، ولى اگر ایرانى ها مسجدیا حسینه اى داشته باشند با هم رقابت مى کنند و همین موجب کینه مى شود.

                سنّى ها در آمریکا بیشتر به صورت سازمانى زندگى مى کنند; یعنى تعدادى سازمان هاى ملّى براى کل آمریکا درست کرده اند و به شکل هاى گوناگون کارهاى خود را انجام مى دهند; برخى از آن ها تنظیم امور مساجد را به عهده دارند، برخى دیگر فعالیت هاى سیاسى مى کنند ـ مثلا سعى مى کنند از حقوق مسلمانان دفاع کنند ـ بعضى از آن ها در میان دانشجویان فعّال هستند، ... ولى شیعیان این طور جا نیفتاده اند. چندین بار سعى کرده اند که مرکزى براى شیعیان آمریکا درست کنند، ولى خیلى از این طرح استقبال نکرده اند. علت این موضوع آن است که گروه هاى شیعى انسجام کمترى با هم دارند مثلا در شهرهاى بزرگ، مى بینید در مساجد سنّى ها گروه هاى گوناگون در کنار هم مشغول فعالیت هستند، ولى در میان شیعیان این وضعیت کمتر دیده مى شود. به همین دلیل، شیعیان هنوز نتوانسته اند سازمان برجسته اى تأسیس کنند که موجب جذب شیعیان و تشکّل آن ها باشد.

    ارتباط شیعیان با دیگر مسلمانان

    نکته دیگرى که باید به آن توجه داشته باشیم ارتباط شیعیان با مسلمانان دیگر است. پس از حادثه 11 سپتامبر، مسلمانان ـ به طور کلى ـ در آمریکا بسیار تحت فشار هستند. مأموران «اف. بى. آى.» دایم آن ها را تحت نظر دارند و از آن ها پرسوجو مى کنند، بخصوص از آن ها که شیعه هستند; مثلا، از آن ها مى پرسند: آیا شما عضو یک گروه تروریستى هستید؟ آیا شخص دیگرى را از گروهى که در آن هستید، مى شناسید؟ نظر شما در مورد تروریسم چیست؟ در چنین وضعى، شیعیان مانده اند که چه بگویند. مى توانند بگویند ما مسلمان هستیم; مانند مسلمانان دیگر و با عمل دولت که درصدد رخنه در وحدت مسلمانان است، مخالفیم. مسلمانان باید بین خودشان وحدت داشته باشند، چه شیعه و چه سنّى. بعضى از دوستان فکر دیگرى داشتند; مى گفتند: وقتى «اف. بى. آى.» پرسوجو مى کند، مى گوییم: تروریست ها وهّابى هستند و ما با آن ها هیچ ارتباطى نداریم; تروریست ها سنّى هستند، ما شیعه هستیم. براى مأموران «اف. بى. آى.» روضه کربلا مى خوانیم و مى گوییم: کربلا کجا بود، یزید که بود و این اسامه بن لادن هم فرزند همان یزید است. این تروریست ها هم همه طرفدار او هستند و ما کارى با آن ها نداریم!

                به هر حال، شیعیان بر سر چند راهى قرار دارند که چه بکنند. چند راه در پیش رو دارند: یکى اینکه با دیگر مسلمانان اتحاد پیدا کنند و با وحدت، قوى تر شوند، یا نه، کنار بروند; چون شیعه هستند و بگویند: ما مثل آن ها نیستیم. اکثریت شیعیان در آمریکا طرفدار شکل دوم بودند; مى گفتند: ما با آن ها کارى نداریم، ما با آن ها خوب نیستیم; ما شیعه هستیم، سنّى ها بد هستند; ما تروریست نیستیم، آن ها تروریست هستند. البته همیشه این طور نیست، اختلاف نظر در این باره زیاد است. اما باید توجه داشته باشیم که اکثریت شیعیان براى چه به آمریکا مى روند; براى اسلام به آنجا رفته اند؟ خیر، آن ها به خاطر پول به آمریکا رفته اند; براى اینکه یک زندگى راحت داشته باشند. اما الآن دولت آن ها را اذیت مى کند.

                تابستان گذشته در نیویورک با یکى از مسلمانانى که آنجا مغازه دارد صحبت مى کردم; او مى گفت: پس از واقعه 11 سپتامبر چهل درصد مردم از مشترى هاى من کم شده اند; چهل درصد کار من کم شده است. چه باید بکنیم؟ آن ها مى گویند: ما فقط مى خواهیم به مردم بگوییم: ما کارى با تروریسم و این چیزها نداریم. آن ها گروهى دیگر هستند، ما با آن ها نیستیم، ما هیچ کارى با تروریسم نداریم، فقط مى خواهیم تجارت کنیم. این طرز تلقّى بیشتر شیعیان آمریکاست.

                این طرز تفکر، چه نتیجه اى مى دهد؟ طبیعى است که سنّى هاى آنجا از این کار بدشان مى آید. اینکه شما مى گویید ما تروریست نیستیم و ما را اذیت نکنید، یعنى سنّى ها تروریست هستند، آن ها را اذیت کنید؟ همه ما سنّى ها تروریست هستیم؟ نمونه این برخوردها را در روزنامه ها مى توان دید. حتى صوفى ها، که اصلا سیاسى نیستند و درباره این مسائل اظهار نظر نمى کنند، ولى با وجود این، یکى از این صوفى ها، که اسمش ح. م. کلر (Keller) است و در واشنگتن افرادى جمع کرده است، در سخنرانى خود گفت: «ما صوفى هستیم و کارى با شیعه نداریم، شیعه یک فرقه منحرف از اسلام است و ما آن ها را قبول نداریم، آن ها مسلمان واقعى نیستند.» چرا این را گفت؟ البته همیشه این نوع دعوا بین مسلمانان شیعه و سنّى در آمریکا و در بین گروه ها مختلف بوده است، ولى ندیدیم که یکى از رهبران آن ها در یک عرصه عمومى این گونه صحبت کند. به نظر من، مسلمانان آنجا باید خیلى مواظب باشند; چون گروه هایى هستند که مى خواهند آتش اختلاف را شعلهورتر کنند.

    وضعیت وحدت بین مسلمانان در آمریکا

    در حال حاضر، وضعیت اتحاد مسلمانان در آمریکا خیلى بد است. وحدت بین خود شیعیان هم اصلا خوب نیست و از این هم بدتر مى شود. مهم ترین بحران ـ به نظر بنده ـ براى جامعه مسلمانان آمریکا حادثه 11 سپتامبر بود که باعث فشار بر مسلمانان شد و در نتیجه آن مى بینیم که دشمنان مى خواهند اختلاف بین شیعه و سنّى رشد کند.

                الآن بحثى در مورد خود ایران وجود دارد. در بسیارى از روزنامه ها، بحث این است که آیا آمریکا مى خواهد با ایران بجنگد یا نه. تقریباً هر روز در آمریکا، در روزنامه ها مطالبى علیه ایران مطرح مى شوند. واکنش شیعیان در برابر این نوع فشار چیست؟ دولت آمریکا مى گوید: «ایران محور شرارت است.» روزنامه ها هم این طور القا مى کنند. فشار دولت آمریکا این جور است که میان شیعیان مى آیند، مى پرسند: آیا شما طرفدار ایران هستید یا نه؟ شیعیان باید چه پاسخى بدهند؟ معمولا ایرانى هایى که به آنجا رفته اند طرفدار دولت ایران نیستند; به خاطر اینکه نمى خواسته اند اینجا زندگى کنند و ضد دولت بوده اند، به آمریکا رفته اند و «تهران جِلِس» درست کرده اند. اگر دولت آمریکا به آن ها فشار بیاورد و بگوید: آیا از دولت ایران حمایت مى کنید، چه مى گویند؟ مى گویند: ما هیچ کارى با آن ها نداریم. پس اگر امتحان اول براى مسلمانان پس از 11 سپتامبر این بود که ما سعى کنیم وحدتمان را با دیگر مسلمانان نگه داریم یا از همدیگر جدا شویم، این امتحان را خوب پس نداده ایم.

                امتحان دوم این است: شما که شیعه هستید، دیدگاهتان نسبت به ایران چیست؟ مطمئناً اکثریت شیعیان آمریکا مى گوید: ما هیچ کارى با آن ها نداریم. بله، ایران نفوذ زیادى در میان مسلمانان، بخصوص شیعیان، دارد. مساجد و مراکز اسلامى آمریکا، روحانیانى دارند که معمولا از ایران آمده اند، یا دست کم چند سالى در حوزه علمیه قم بوده اند.اما در این وضعیت با آن ها چه کار مى کنند؟ تا این زمان اقدامات خاصى علیه آن ها انجام نشده است; آن ها کارهاى خودشان را انجام مى دهند، ولى به طور کلى، مى بینیم که پس از 11 سپتامبر در آمریکا، بسیارى از گروه هایى که براى دولت سیاست پیشنهاد مى کنند، مى گویند: دین دارى در اسلام باید عوض شود.

    اسلام آمریکایى

    یک شرکت بزرگ به نام Rand Corporation سال گذشته گزارشى به دولت ارائه داد و گفت: به نظر ما، چهار گروه مسلمان وجود دارند که مهم هستند: اول بنیادگرایان که ارزش هاى دموکراسى و فرهنگ غرب را قبول نمى کنند. دوم سنّتگراها که محافظه کارند و در مورد مدرنیته شک دارند. سوم مدرنیست ها که دوست دارند جهان اسلامى عضو جهان مدرن شود و مى خواهند که اسلام را عوض کنند تا با ارزش هاى مدرنیته سازگار شود. چهارم سکولاریست ها که مى گویند: دولت و دین نباید هیچ ارتباطى با هم داشته باشند.

                فکر مى کنید Rand Corporation کدام یک از این گروه ها را ترجیح مى دهد؟ همه فکر مى کنند سکولاریست ها، اما نه، آن ها مى گویند: ما سکولاریست ها را قبول نداریم و نمى توانیم با آن ها کار بکنیم; چون آن ها چپى هستند. بنیادگراها را هم قبول نداریم، بلکه مدرنیست ها را قبول داریم و باید آن ها را تأیید کنیم تا دینشان را بیشتر با مدرنیته ـ یعنى فرهنگ غالب امروز در غرب ـ سازگار کنند. بعد از این گزارش، دیدیم که چندین سازمان جدید به عنوان سازمان هاى اسلامى در آمریکا ایجاد کردند; مثلا، اساس اعتقاد یکى از این سازمان ها به نام «اتحادیه مسلمانان پیشرو»، بر این است که هر کس گفت من مسلمان هستم، مسلمان است; از او قبول مى کنیم و فرقى نمى کند که شرع را قبول مى کند یا نه; نماز و حجاب را قبول مى کند یا نه، ... بعد هم مى گویند: ما تبعیض ضد همجنس بازان را قبول نداریم; آن ها هم باید آزاد باشند; ما تفاوت بین حقوق زن و مرد را قبول نداریم. و مى بینیم که همه ارزش هایى را که در لیبرالیسم غرب مطرحند، تأیید مى کنند و مى گویند: ما مسلمانان متجدّد هستیم! البته باز هم فشار بیشتر مى شود.

    تشدید فشار علیه مسلمانان

    سال گذشته بوش پیشنهاد کرد که عضو یک مرکز خاص در آمریکا (Denio Pipes) بشود که حامى صهیونیزم است و خیلى تند ضد مسلمانان حرف مى زند. این مرکز مى گوید: ما باید مشخص کنیم کدام یک از گروه هاى مسلمان با ما هستند و کدام یک حامى تروریسم. ما باید همه را شناسایى کنیم و کافى نیست که کسى به ما بگوید با شما هستیم، باید رسماً این موضوع را در حضور دیگران بگوید تا ما بتوانیم از این حمایت استفاده کنیم.(ادامه دارد)



    هاشمی ::: سه شنبه 88/7/21::: ساعت 8:4 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    شـیـعـیـان آمـریـکـا

    وضعیت کنونى پس از 11 سپتامبر

    محمّد لگنهاوسن[1]

    اشاره

    جناب آقاى دکتر محمّد لگنهاوسن، یکى از محققان مسلمان آمریکایى تبار است که بیش از یک دهه است که در حوزه علمیه قم به تدریس و تحقیق اشتغال دارد. متن ذیل حاصل سخنرانى ایشان در کنفرانس ماهانه شیعه شناسى در تاریخ 29/10/83 مى باشد که در آن به تبیین وضعیت شیعیان آمریکا، بخصوص پس از واقعه 11 سپتامبر، پرداخته است.

    گروه هاى شیعیان در آمریکا

    اگر بخواهیم درباره شیعیان آمریکا صحبت کنیم، مناسب تر است ابتدا گروه هاى شیعه آنجا را معرفى نماییم. به طور خلاصه، گروه هاى شیعیان آمریکا را مى توانیم دو قسم بدانیم: گروهى که اکثریت شیعیان آنجا را تشکیل مى دهند و از کشورهاى دیگر مثل ایران و عراق به آنجا رفته اند; گروهى هم که اصلا آمریکایى هستند; مثل سیاه پوست ها. قوى ترین گروه در میان شیعیان آمریکا، لبنانى ها هستند که در «میشیگان» در «دیترویت» ساکن مى باشند. براى شناخت بهتر این ها، باید سابقه دست کم پنجاه، شصت سال پیش این گروه ها را مورد مطالعه قرار دهیم، به ویژه ارتباطى را که این گروه ها با هم و با دیگر آمریکایى ها دارند. اما این موضوع را هم باید توجه داشته باشیم که شیعیان با مسلمانان چه ارتباطى دارند.

                معمولا هر گروه مطابق ملّیت خود در آنجا مرکز اسلامى درست مى کند; مثلا، لبنانى ها براى خود مسجد درست مى کنند، عراقى ها همین طور; و گاهى هم فقط مرکز اسلامى درست مى کنند; به خاطر اینکه براى نامیدن محلى به نام مسجد، شرایط خاصى قایلند. بنابراین، گاهى فقط چند پزشک و مهندس در آنجا جمع مى شوند که فقط یک انجمن شیعه در شهرى داشته باشند. اولین کارى که شیعیان انجام مى دهند این است که یک مرکز اسلامى درست مى کنند تا بتواند چند مدرسه زیر نظر داشته باشد. کار بعدى تأسیس یک مدرسه براى تعلیمات دینى و آموزش زبان ملّى شان به بچه هاست; مثلا، لبنانى ها نسبت به آموختن زبان عربى به فرزندانشان اهتمام خاص دارند. معمولا گروه هاى شیعیان خیلى با هم ارتباط ندارند; مثلا، ایرانى ها نمى دانند لبنانى ها چه مى کنند، یا لبنانى ها نمى دانند پاکستانى ها چه مى کنند و تقریباً از هم جدا هستند، ولى نه کاملا; یعنى در بعضى از این مراکز اسلامى، مى توان دو سه گروه را دید که با هم جمع شده اند، ولى اگر امام جماعت پاکستانى است، بیشتر مردم پاکستانى در نماز شرکت مى کنند. ولى این چندان براى ایرانى ها خوشایند نیست که به مسجد آن ها بروند; چون آن ها زبانشان فارسى نیست و امکاناتى براى تعلیم زبان فارسى به بچه ها ندارند. به همین خاطر، ایرانى ها ترجیح مى دهند که به جمع دیگر شیعیان نروند; اگر تعدادشان کافى باشد خودشان مرکزى دایر مى کنند، ولى اگر تعداد آن ها کافى نباشد، هرچه را ممکن باشد از امکانات سازمان هایى که دیگر شیعیان درست کرده اند استفاده مى کنند. البته فقط ایرانى ها این طور نیستند، همه گروه ها این جور هستند; مثلا، چیزى که براى بنده عجیب بود اینکه در کانادا دیدم ساختمان بزرگى را گرفته اند، آن را نصف کرده اند; نصف آن را شیعیان ایرانى گرفته اند و نصف آن را عراقى ها; دو نمازخانه بزرگ در آن درست کرده اند که هر دو برنامه هاى خود را دارند و هیچ ارتباطى با همدیگر غیر از دیوار مشترک، ندارند.

                بنده اهل «نیویورک» هستم و در آنجا بزرگ شده ام. قبل از آمدنم به ایران در چهارده سال پیش، با مرکز اسلامى آیة الله خوئى آنجا ارتباط داشتم. آنجا مسجد و مدرسه اى درست کرده اند که پیش نماز و مدیر آنجا عراقى است، ولى ایرانى ها هم در آنجا شرکت مى کنند، همین طور لبنانى ها، عراقى ها و تعدادى از هندى ها و پاکستانى ها و برخى آمریکایى ها که بیشتر سیاه پوست هستند. این به نظر من، مثال خوبى است براى دیدن ارتباط شیعیان گوناگون در آنجا. مدتى در آن مسجد دو نماز جماعت برپا مى شد، اما به سوى دو قبله; یعنى وقتى اذان مى گفتند گروهى در یک طرف صف درست مى کردند و گروه دیگر در طرف دیگر با 40 درجه تفاوت! خیلى ناراحت کننده بود! تا اینکه یک روز آن ها براى من توضیح دادند که چرا دو قبله داریم; گفتند: بعضى از ما مقلّد امام خمینى(رحمه الله) هستیم و بعضى دیگر مقلّد آیة اللّه خوئى(رحمه الله). توضیح دفتر امام این است که ما باید یک تونل از نیویورک به سمت مکّه در نظر بگیریم و به سمت کعبه و به آن جهت نماز بخوانیم. ولى آیة اللّه خوئى گفته است که باید یک ستون خیلى بلند با یک سیم به طرف مکّه در نظر بگیریم! خوب، این ها با هم هیچ فرقى ندارند! در روى زمین یا بالاى زمین باید یک قبله باشد. ولى آن ها متوجه منظور نشده بودند. اما بعداً فهمیدم که اختلاف فقهى ظاهرى بین آن ها فقط یک بهانه است; یعنى آن ها که از امام و آقاى خوئى تقلید مى کردند، خیلى با هم خوب نبودند و نمى خواستند با هم باشند، و این راهى بود که مى توانستند به وسیله آن مخالفت خود را ابراز کنند. پس از وفات آیة اللّه خوئى این مسئله حل شد و آن هایى که مقلّد آیة الله خوئى بودند، قبول کردند که در اشتباه بودند. اکنون همه یک قبله دارند ولى باز هم نوعى تنش فرهنگى و سیاسى بین آن ها وجود دارد.(ادامه دارد)



    هاشمی ::: سه شنبه 88/7/21::: ساعت 7:53 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    فرا رسیدن سیزده رجب سالروز ولادت امام علی (ع) بر شما مبارک

     

                      این چند اس ام اس برای تمام باباها...

     

    --- بابا دوست دارم بابت تمام زحماتی که کشیدی دستانت را می بوسم و ممنونتم

    --- پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . روزت مبارک . از صمیم قلب دوستت دارم . . .

    --- پدر جان با تمام وجود دوستت دارم . روزت مبارک .

    --- نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد ، جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد .

    --- بابای عزیزم ، روز پدر رو بهت تبریک میگم و صمیمانه بر دستای پینه بسته‌ات بوسه می‌زنم .

    --- پدرم با صمیم قلب از تو تشکر میکنم ، نه به خاطر اینکه به من محبت کردی و جوانمردیم آموختی ، نه به خاطر اینکه راه و رسم مردانگیم آموختی ، به خاطر اینکه با آن سیلی که به من زدی ، عشق و صفا و آزادگیم آموختی . پدر جان روزت مبارک .


    --- سلام بابا جون . امروز که داشتم به تقویم نگاه میکردم متوجه یه چیز عجیب تو اون شدم ، نوشته بود : چهارشنبه 26 تیر 1387 ، 13 رجب 1429 ، 13 ژوئن 2008 مصادف با تولد امام اول شیعیان ، حضرت علی (ع) و روز پدر . خواستم ازتون بپرسم واقعا حقیقت داره یا نه !!؟؟

    --- پدر ، نام تو تکیه گاه من است . روز پدر رو خدمت شما پدر عزیزم تبریک عرض میکنم .

    --- این اس ام اس جهت تبریک گفتن بچه های کوچک به باباشون هست و برای بقیه سنین توصیه نمیشود ، حتی شما دوست عزیز : بابای من بهترین بابای دنیاست ، هی . بابای من روی سر همه باباهاست ، هی

    ایمان زندگی من با تمام وجود دوستت دارم روزت مبارک و همیشه شاد باشی

    در کویر سبز عشق این سخن از من بگیر : مرگ تو مرگ من است پس تمنا میکنم هرگز نمیر

    نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد ، جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد . روزت مبارک

    پدرم راه تمام زندگیست ، پدرم دلخوشی همیشگیست . روزت مبارک باباجون

    ساده ساده میگویم دوستت دارم روزت مبارک!

    همسر عزیزم ای تنها کسی که مرا به میهمانی زندگی زیبایت فراخواندی روزت مبارک

    ساده میگویم روزت مبارک دوستت دارم بی تو با صد همنشن هم تنهای تنهایم

     

     



    هاشمی ::: یکشنبه 88/4/14::: ساعت 12:5 صبح
    نظرات دیگران: نظر

    سایتهای مفید شیعه شناسی

    www.shiastudies.com

    www.shistu.org

    www.porsojoo.com

    www.magiran.com

    www.noormags.com

    shia2008.blogsky.com

    www.shiaslam.blogfa.com

    www.shistu.org

    shia-online.ir

    www.shiastudies.info

    www.shiaportal.net

    www.shia-news.com



    هاشمی ::: چهارشنبه 88/4/10::: ساعت 8:31 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    حدیث نجوم، در نگاه پیشوایان اهل سنّت<\/h3>

    اینک ببینیم ائمه حدیث اهل سنّت و بزرگان آنان در خصوص حدیث «نجوم» چه مى گویند:

    احمد بن حنبل (م 241 هـ .): وى رئیس مذهب حنبلى است که ذهبى درباره او مى گوید: «شیخ الاسلام، سید المسلمین فى عصره، الحافظ الحجة...». حالات وى در معاجم رجالى مانند تاریخ بغداد، حلیة الاولیاء، طبقات شافعیه، تذکرة الحفاظ، وفیات الأعیان، شذرات الذهب، والنجوم الزاهرة آمده است.

    وى، حدیث «نجوم» را حدیثى غیر صحیح مى داند و عده اى، از جمله ابن امیرالحاج در کتاب خود (التقریر و التحبیر) و ابن قدامه در «المنتخب» و صاحب «التیسیر فى شرح التحریر»[26]، نظر او (احمد بن حنبل) را آورده اند.

    المزنى، شاگرد شافعى، (م 264 هـ .): ارباب معاجم، از جمله صاحبان وفیات الأعیان، مرآة الجنان، طبقات شافعیّه، العبر و حسن المحاضرة، از او یاد کرده اند. یافعى درباره او مى گوید: «الفقیه ابوابراهیم... کان زاهداً عابداً مجتهداً...» و شافعى او را ناصردین خود تلقى کرده است. مزنى، حدیث «نجوم» را صحیح نمى داند. ما نظریه او را درباره حدیث یاد شده، از این سخن ابن عبدالبرّ دریافته ایم که مى گوید:

    قال المزنى، رحمه الله فى قول رسول الله ـ ص ـ «اصحابى کالنجوم»: «ان صحّ هذا الخبر [أى حدیث النجوم فمعناه فى مانقلوا عنه و شهدوا به علیه...»

    و جمله «إن صحّ هذا الخبر» در این کلام، نقطه مورد نظر ماست و این مطلب، حاکى از

    ____________________________________________

    27 - التیسیر، ج 3، ص 243

    ( 157 )
  • آن است که مزنى در صحت حدیث «نجوم» تردید داشته و صحت آن براى وى محرز نبوده است. شاگرد نامدار شافعى در ادامه مى افزاید:

    «وامّا ما قالوا فیه برأیهم، فلو کان عند انفسهم کذلک، ما خطّأ بعضهم بعضاً ولا أنکر بعضهم على بعضٍ ولارجع منهم احد الى قول صاحبه... فتدبّر»[27].

    ناصرالدین آلبانى (معاصر)، ضمن ردّ معنایى که مزنى در این جمله از الفاظِ حدیث عنوان کرده است، مى گوید:

    «الظاهر من الفاظ الحدیث خلاف المعنى الذى حمله علیه المزنى، بل المراد ماقالوا برأیهم و علیه یکون معنى الحدیث دلیلاً آخر على أن الحدیث موضوع، ولیس من کلامه ـ ص ـ اذاً کیف یسوغ لنا ان نتصور ان النبى ـ ص ـ یجیز لنا ان نقتدى بکل رجلٍ من الصحابة، مع ان فیهم العالم، والمتوسط فى العلم، ومن هودون ذلک...».

    ابوبکر بزّار (م 292 هـ .): در میان معاجم رجالى که شرح حال بزار را آورده اند مى توان به تاریخ الخطیب، تذکرة الحفاظ، شذرات الذهب، تاریخ اصبهان و میزان الاعتدال اشاره کرد.

    بزّار، حدیث «نجوم» را مورد قدح و خدشه قرار داده و وجوه ضعف آن را بیان داشته است. عین عبارت ابن عبدالبر در این زمینه این است:

    حدثنا ابوالحسن بن محمد بن ایوب الرقى؛ قال قال لنا ابوبکر احمد بن عمرو بن عبدالخالق البزّار: سألتم عما یروى عن النبى ـ ص ـ مما فى ایدى العامة یروونه عن النبى ـ ص ـ أنه قال: «اصحابى کمثل النجوم ـ أو کالنجوم ـ فبأیها اقتدوا اهتدوا». قال: «وهذا کلام لایصح عن النبى ـ ص ـ ، رواه عبدالرحیم بن زید العمّى عن ابیه عن سعد بن مسیّب عن ابى عمر عن النبى ـ ص ـ و ربما رواه عبدالرحیم عن ابیه عن ابن عمر، وانما اتى ضعف هذالحدیث من قبل عبدالرحیم بن زید، لأن اهل العلم قدسکتوا عن الروایة لحدیثه»[28].

    و بدین سان، وجه قدح «حدیث نجوم» در سخن بزّار، به وضوح به چشم مى خورد.

    ____________________________________________

    28 - جامع بیان العلم، ابن عبدالبر، ج 2، ص 89 ـ 90

    29 - جامع بیان العلم ج 2، ص 190. اعلام الموقعین ج 2، ص 223. البحرالمحیط ج 5، ص 528...

    ( 158 )
  • ابن عدى (م 365 هـ .): او مورد مدح و ستایش بسیار ارباب معاجم است؛ از آن جمله: تذکرة الحفاظ، شذرات الذهب و مرآة الجنان.

    سمعانى درباره وى مى گوید: «کان حافظاً متقناً لم یکن فى زمنه مثله» و حمزة بن یوسف سهمى مى گوید: «از دارقطنى خواستم تا کتابى درباره محدّثان ضعیف بنگارد، وى در پاسخ من گفت: مگر کتاب ابن عدى در اختیار تو نیست؟».

    ابن عدى، معروف به ابن قطان، حدیث «نجوم» را در کتاب خود (الکامل) که موضوع آن کتاب معرفى محدثان ضعیف و جعلیات آنهاست، در شرح حال «جعفر بن عبدالواحد هاشمى قاضى» و «حمزه جَزَرى نصیبى» آورده است که در مباحث آینده، در سخنان زین عراقى بدان اشاره خواهیم کرد. وى با خدشه در رجال اسانید حدیث «نجوم» از جمله «حمزه نصیبى» که در زمره ضعفاى محدّثان است، سند این حدیث را مورد قدح قرار داده است.

    ابوالحسن دارقطنى (م 385 هـ .): وى از بزرگان محدثان است و در تذکرة الحفاظ، وفیات الأعیان، المختصر، تاریخ الخطیب و کتب دیگر از او یاد شده؛ از جمله، ابن کثیر درباره او مى گوید: «وکان فرید عصره و نسیج وحده و امام دهره».

    دارقطنى، حدیث «اصحابى کالنجوم» را در کتاب خود (غرائب مالک) نقل کرده و آن را روایتى ضعیف دانسته است؛ و این مطلب را ابن حجر عسقلانى از وى نقل کرده است[29].

    ابن حزم (م 456 هـ .): شرح حال وى در کتابهاى نفح الطیب، العبر، وفیات الأعیان، تاج العروس ولسان المیزان آمده است.

    او (ابن حزم) حدیث «نجوم» را تکذیب نموده و حکم به بطلان آن کرده است و آن را حدیثى جعلى تلقى نموده است؛ این موضوع را گروهى از جمله ابوحیّان از وى آورده اند. ابوحیّان هنگامى که به نقل حدیث مى پردازد، چنین مى گوید:

    «قال الحافظ ابو محمد على بن احمد بن حزم فى رسالته (ابطال الرأى والقیاس والاستحسان والتعلیل والتقلید)، وهذا [أى حدیث النجوم] خبر مکذوبٌ موضوعٌ باطلٌ لم یصح قط»[30].

    ____________________________________________

    30 - الکافى الشافى فى تخریج احادیث الکشاف، ج 2، ص 628

    31 - البحر المحیط، ج 5، ص 528

    ( 159 )
  • بیهقى (م 458 هـ .): حالات وى در شذرات الذهب، طبقات الشافعیة، العبر، النجوم الزاهرة، وفیات الأعیان و تذکرة الحفاظ نقل شده؛ ابن تغرى بردى[31]، درباره او گفته است:

    «احمد بن حسین بن على بن عبدالله الحافظ ابوبکر البیهقى کان أوحد زمانه فى الحدیث والفقه».

    آنگونه که ابن حجر عسقلانى از او نقل کرده است، وى در کتاب خود (المدخل) حدیث «اصحابى کالنجوم» را حدیثى ضعیف دانسته است.[32]

    ابن عبدالبر (م 463 هـ .): شرح حالات وى در اغلب کتب تراجم مانند وفیات الأعیان، مرآة الجنان، المختصر، تذکرة الحفاظ و... وجود دارد. ذهبى، در میزان الاعتدال درباره او گفته است: «الامام شیخ الاسلام حافظ المغرب» وابن حزم مى گوید: «لا اعلم فى الکلام على فقه الحدیث مثله اصلاً».

    وى درباره حدیث «نجوم» چنین مى گوید:

    قدروى ابوشهاب الحناط، عن حمزة الجزرى، عن نافع، عن ابن عمر، قال: قال رسول الله ـ ص ـ : «اصحابى مثل النجوم فایهم اخذتم بقوله اهتدیتم» وهذا إسناد لایصح، ولایرویه عن نافع، من یحتج به.

    وى در این روایت، إسنادى غیر از آنچه که بزّار از سلام بن سلیم نقل کرده، آورده است به این عبارت:

    «حدثنا الحارث بن غصین، عن الأعمش، عن ابى سفیان، عن جابر؛ قال قال رسول الله ـ ص ـ : «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم». قال ابوعمرو: هذا إسناد لاتقوم به حجّة، لأن الحارث بن غصین مجهولٌ»[33].

    بنابراین، وى با ایراد خدشه در حارث بن غصین به عنوان یکى از رجال سند، جنبه سندى روایت را مخدوش دانسته است.

    ____________________________________________

    32 - جمال الدین یوسف ابن تغرى بردى، فقیه و محدّث و رجالى حنفى مصرى، شاگرد ابن حجر عسقلانى و تقى الین مقریزى بود که در 874 هجرى درگذشت. «المنهل الصافى» در احوال رجال و «النجوم الزّاهرة» در اخبار مصر و قاهره، از اوست.

    33 - [الکافى الشافى فى] تجریح أحادیث الکشاف، ج 2، ص 628

    34 - جامع بیان العلم، ج 2، ص 90 ـ 91

    ( 160 )
  • ابن عساکر (م 571 هـ .): در کتب رجال از وى با احترام فراوان یاد شده است؛ از جمله در معجم الادباء، وفیات الأعیان، تذکرة الحفاظ، دول الاسلام، مرآة الجنان، طبقات الشافعیة، المختصر فى اخبار البشرو جامع مسانید ابى حنیفة. یافعى درباره ابن عساکر مى گوید: «الفقیه الامام المحدث البارع».

    وى (ابن عساکر) آنگونه که در گفته مناوى آمده و بعداً نقل خواهد شد، با صراحت کامل، ضعف حدیث «اصحابى کالنجوم» را یادآور شده است.

    ابن جوزى (م 597 هـ .): حالات او با مدح و ثنا در تاریخ ابن کثیر، وفیات الأعیان، تتمة المختصر، الاعلام و... آمده است. ابن خلکان درباره وى گفته است: «ابوالفرج عبدالرحمان بن ابى الحسن... بن محمد بن جعفر الجوزى الفقیه الحنبلى کان علامة عصره».

    ابن جوزى در زمینه حدیث «نجوم» مى گوید:

    روى نعیم بن حماد؛ قال: حدثنا عبدالرحیم بن زیدالعمّى عن ابیه عن سعید بن المسیب، عن عمر بن الخطاب، قال قال رسول الله ـ ص ـ : «سألت ربى فیما یختلف فیه اصحابى من بعدى، فأوحى الىّ یا محمد، ان اصحابک عندى بمنزلة النجوم فى السماء بعضها أضوأ من بعض، فمن اخذ بشى ءٍ مما علیه من اختلافهم فهو على هدى».

    و در ادامه مى افزاید:

    صحت این روایت، از ناحیه دو راوى، محل تردید است و لذا قابل اعتنا نیست؛ یکى نعیم بن حماد که مورد قدح و خدش است، و دیگرى عبدالرحیم بن زید عمّى که یحیى بن معین درباره او گفته است: «عبدالرحیم فردى کذّاب و دروغگو است»[34].

    ____________________________________________

    35 - فیض القدیر فى شرح الجامع الصغیر، ج 4، ص 76؛ و نیز: العلل المتناهیة فى احادیث الواهیة.

    ( 161 )
  • ابن دحیه (م 632 هـ .): حالات وى در کتب تراجم مانند بغیة الوعاة، شرح المواهب الّلدنیة، وفیات الاعیان، حسن المحاضرة و نفح الطیب با احترام یاد شده است. سیوطى در «حسن المحاضرة» درباره او گفته است: «الامام العلامة الحافظ الکبیر کان بصیراً بالحدیث و...».

    ابن دحیه، در حدیث «نجوم» خدشه وارد ساخته و صحت آن را نفى کرده است. عین عبارات او به نقل زین عراقى در این خصوص، این گونه است:

    قال ابن دحیة: «وقد ذکرت حدیث اصحابى کالنجوم، حدیث لایصح»[35].

    ابو حیان اندلسى (م 745 هـ .): او در کتبى مانند الدرر الکامنة فى اعیان المأة الثامنة، الوافى بالوفیات، بغیة الوعاة، البدر الطالع، طبقات القراء، نفح الطیب، طبقات الشافعیة، النجوم الزاهرة و... مورد ستایش قرار گرفته است. ابن عماد، درباره او مى گوید: «الامام اثیر الدین ابو حیّان، نحوى عصره، و لغویه و مفسره و محدّثه و...».

    وى درباره حدیث «نجوم» تحقیقى جالب دارد که به سبب سودمند بودن آن، به نقل گوشه هایى از آن مى پردازیم. او ابتدا مطلب زیر را از زمخشرى نقل مى کند:

    قال الزمخشرى: فان قلت، کیف کان القرآن تبیاناً لکل شى ء؟ قلت: المعنى انه بین کل من امور الدین حیث کان نصاً على بعضها و إحالة على السنة، حیث امر باتباع رسول الله ـ ص ـ و طاعته، وقال: «ماینطق عن الهوى» و قد رضى رسول الله ـ ص ـ لامته اتباع اصحابه والاقتداء بآثاره فى قوله: «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» قد اجتهدوا وقاسوا، ووطئوا طریق القیاس والاجتهاد.

    و سپس در نقد گفته زمخشرى مى افزاید:

    وقوله: «وقد رضى رسول الله ـ ص ـ إلى قوله... اهتدیتم» لم یقل ذلک رسول الله ـ ص ـ و هو حدیث لایصح بوجه عن رسول الله ـ ص ـ .

    وى نقل مى کند که حافظ ابو محمد بن احمد بن حزم نیز در رساله اش (ابطال الرأى والقیاس) گفته است:

    وهذا [أى حدیث النجوم] خبر مکذوب على النبى ـ ص ـ مما فى ایدى العامة ترویه عن رسول الله ـ ص ـ أنه قال: «انما مثل اصحابى کمثل النجوم ـ او کالنجوم ـ بایها اقتدوا اهتدوا» و هذا کلام لم یصح عن النبى ـ ص ـ و رواه عبدالرحیم بن زید العمّى عن ابیه عن سعید بن المسیّب عن ابن عمر عن النبى ـ ص ـ وانما اتى ضعف هذا الحدیث من قبل عبدالرحیم، لأن اهل العلم سکتوا عن روایة حدیثه.

    ____________________________________________

    36 - تعلیق تخریج احادیث المنهاج بیضاوى. این قطعه در عبقات نیز آمده است.

    ( 162 )
  • گفتنى است که ابن معین، رجالىِ معروف، درباره عبدالرحیم بن زید عمّى، یکى از کسانى که در حدیث فوق از راویان بوده، در «الموضوعات» چنین مى گوید: «عبدالرحیم بن زید کذاب لیس بشی» و بخارى در «العفاء» گفته: «وهو [أى عبدالرحیم] متروک» و درباره حمزه جزرى، راوى دیگرى که او نیز حدیث را نقل کرده مى گوید: «وحمزة هذا ساقط متروک».

    شمس الدین ذهبى (م 748 هـ .): کتب تراجم از جمله الدرر الکامنة، طبقات الشافعیة، فوات الوفیات، البدر الطالع، شذرات الذهب، النجوم الزاهره، طبقات القراء و... وى را ستوده اند. ابن تغرى بردى، درباره او مى گوید: «الشیخ الامام الحافظ المؤرخ صاحب التصانیف المفیدة».

    ذهبى، در کتاب «میزان الاعتدال فى نقد الرجال» در موارد متعددى حدیث «نجوم» را مورد خدشه قرار داده است. از جمله در شرح حال جعفر بن عبدالواحد هاشمى قاضى، پس از نقل گفته علماء درباره او، مى افزاید:

    و من بلایاه، عن وهب بن جریر عن ابیه عن الأعمش، عن ابى صالح، عن ابى هریرة، عن النبى ـ ص ـ «اصحابى کالنجوم من اقتدى بشى ءٍ منها اهتدى»[36].

    و در جاى دیگر در ذکر حالات «زید العمى» پس از نقل حدیث مى گوید: «فهذا باطل[37]».

    تاج الدین، ابن مکتوم (م 749 هـ .): ذکر حالات وى در الدرر الکامنة، حسن المحاضرة، طبقات القراء، الجوهر المضیئة فى طبقات الحنفیة و... با ستایش آمده است. سیوطى درباره او مى گوید: «ابن مکتوم تاج الدین ابو محمد القیسى جَمَع الفقه واللغة».

    وى (ابن مکتوم) نیز با استشهاد به سخنان استادش ابو حیّان که قبلاً از او سخن به میان آوردیم، عین گفته او را درباره حدیث «نجوم» از «البحر المحیط» در کتاب خود (الدرر اللقیط من البحر المحیط) نقل کرده است[38].

    ____________________________________________

    37 - میزان الاعتدال، ج 1، ص 413

    38 - همان، ج 2، ص 102

    39 - الدرر اللقیط من البحر المحیط، المطبوع على هامش البحر المحیط: البحر المحیط، ج 5، ص 527

    ( 163 )
  • محیى الدین، ابن قیم جوزیه (م 751 هـ .): کتب تراجم غالباً از وى یاد کرده اند؛ مانند اعلام الموقعین، الدرر الکامنة، البدر الطالع، الوافى بالوفیات، بغیة الوعاة و تاریخ ابن کثیر. ابن کثیر درباره وى مى گوید: «فى لیلة الخمیس... توفى صاحبنا الشیخ الامام العلامة شمس الدین امام الجوزیة و قیّمها».

    ایشان، حدیث «نجوم» را مورد خدشه قرار داده است و در ردّ «مقلدین» و دلائل آنان چنین گفته است:

    الوجه الخامس والاربعون قولهم: یکفى فى صحة التقلید الحدیث المشهور: «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم». جوابه من وجوه: احدها، أن هذا الحدیث قد روى من طریق الأعمش عن ابى سفیان بن جابر، و من حدیث سعید بن المسیب عن ابن عمر، و من طریق حمزة الجزرى عن نافع عن ابن عمر، ولا یثبت منها شى ءٍ.

    و در ادامه مى افزاید:

    قال ابن عبدالبر: حدثنا محمد بن ابراهیم بن سعید، ان اباعبدالله بن مفرح حدثهم ثنا محمد بن ایوب الصموت قال، قال البزار: وامّا ما یروى عن النبى ـ ص ـ «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» فهذا الکلام لایصح عن النبى صلى الله علیه وسلم[39].

    زین الدین عراقى (م 806 هـ* .): ذکر حالات وى را مى توان در همه کتب تراجم ملاحظه نمود؛ از جمله در طبقات القراء، الضّوء اللامع، البدر الطالع و شذرات الذهب. ابن عماد در حوادث سال 806 درباره وى مى گوید: «وفیها: الحافظ زین الدین عبدالرحیم بن... العراقى الشافعى حافظ العصر...».

    زین عراقى درباره حدیث «نجوم» مى گوید:

    حدیث «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» رواه الدارقطنى فى «الفضائل» و ابن عبدالبر فى «العلم» من طریقه من حدیث جابر و قال: «هذا إسناد لاتقوم به حجّة، لأن الحارث بن غصین مجهولٌ».

    ____________________________________________

    40 - اعلام الموقعین، ج 3، ص 223

    ( 164 )
  • وى، همچنین نقل مى کند که:

    عبد بن حمید در «مسند» خود، آن را از روایت عبدالرحیم بن زید عمّى از پدرش از ابن مسیّب از ابن عمر آورده است، و اظهار داشته که بزّار درباره حدیث گفته است: «منکرٌ لایصح».

    و ابن عدى آن را در «الکامل» از روایت حمزة بن أبى حمزة نصیبى از نافع از ابن عمر به لفظ «فایهم اخذتم بقوله، اهتدیتم» آورده و گفته است: «وإسناده ضعیف من أجل حمزة فقد اتهم بالکذب».

    و نیز بیهقى آن را در «المدخل» از حدیث عمرو، از حدیث ابن عباس و به همین گونه از طریق دیگر به نحو ارسال آورده و گفته است: «متنه مشهور و أسانیده ضعیفة لم یثبت فى هذا إسناد».

    ابن حجر عسقلانى (م 852 هـ .): در تمام کتب تراجم از ابن حجر به شایستگى یاد شده است؛ از جمله در حسن المحاضرة، البدر الطالع، الضوء اللامع و شذرات الذهب. سیوطى درباره او مى گوید: «امام الحفاظ فى زمانه، قاضى القضاة و...».

    عبارت ابن حجر در خصوص حدیث «نجوم» چنین است:

    حدیث «اصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» رواه عبد بن حمید فى مسنده من طریق حمزة النصیبى عن نافع عن ابن عمر؛ و حمزة ضعیف جداً».

    و نیز مى گوید:

    حدیث «اصحابى کالنجوم فبایهم اقتدیتم اهتدیتم» را دار قطنى در «المؤلف» از روایت سلام بن سلیم از حارث بن غصین از اعمش، از ابى سفیان از جابر، مرفوعاً نقل کرده و گفته است: «سلامٌ ضعیفٌ» و آن را از طریق حمید بن زید در «غرائب مالک» از مالک، از جعفر بن محمد، از پدرش، از جابر، در اثناى حدیثى نقل کرده که در آن آمده است: «فباىّ قول اصحابى اخذتم اهتدیتم، انما مثل اصحابى مثل النجوم من اخذ بنجم منها اهتدى» و گفته است: «لایثبت عن مالک، و رواته دون مالک مجهولون».

    و خطیب آن را در «الرواة» از مالک از طریق حسن بن مهدى از عبدة المروزى از

    ( 165 )
  • محمد بن احمد السکونى، از بکر بن عیسى المروزى از ابو یحیى از جمیل نقل کرده و راویان آن را ضعیف دانسته است.

    و عبد بن حمید و دار قطنى آن را در «الفضائل» از حدیث حمزه جزرى از نافع از ابن حمزه نقل کرده و گفته اند: «و حمزة اتّهموه بالوضع».

    و ابن طاهر [صاحب «قانون الموضوعات»]، آن را از روایت بشر بن حسن از زبیرى، از أنس، روایت کرده است: «وبشرٌ کان متهماً ایضاً».

    و بیهقى آن را در «المدخل» از روایتِ جویبر از ضحاک، از ابن عباس نقل کرده است «وجویبر متروک». و نیز از روایتِ جویبر از جوّاب بن عبیدالله آن را مرفوعاً آورده است «وهو مرسل». همچنین در «المدخل» از ابن عمر روایت کرده است که: «سألت ربى فیما یختلف فیه اصحابى من بعدى، فاوحى الىّ یا محمد، اصحابک عندى بمنزلة النجوم فى السماء بعضها أضوء من بعض فمن اخذ بشى ء مما هم علیه من اختلافهم فهو عندى على هدى» و «فى اسناده عبدالرحیم بن زید العمّى و هو متروک»[40].

    ابن همام (م 861 هـ .): شرح حالات وى در البدر الطالع، حسن المحاضرة، بغیة الوعاة، هدیة العارفین، التیسیر فى شرح التحریر، شذرات الذهب و... آمده است. ابن عماد، در حوادث سال 861 درباره او گفته است: «وفیها... ابن الهمام الحنفى الامام العلّامة». وى از جمله علماى بزرگ حنفى است؛ او در مبحث اجماع و در پاسخ به حدیث «اقتداء» و حدیث «علیکم بسنتى» آورده است:

    «واجیب: یفیدان اهلیة الاقتداء، لامنع الاجتهاد، و علیه ان ذلک مع ایجابه، إلّا أن یدفع بأنه آحاد، و بمعارضته بأصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم، و خذوا شطر دینکم عن الحمیراء؛ الّا انّ الاوّل [أى حدیث النجوم] لم یعرف».[41]

    ابن امیر الحاج (م 879 هـ .): حالات او در الضوء اللامع، شذرات الذهب و البدر الطالع

    ____________________________________________

    41 - [الکافى الشافى فى] تخریج احادیث الکشاف، ج 2، ص 628

    42 - التحریر بشرح ابن امیر الحاج (التقریر والتحبیر)، ج 3، ص 99

    ( 166 )
  • آمده است. ابن عماد، درباره او گفته است: «شمس الدین محمد بن... المعروف بابن امیر الحاج الحلبى الحنفى عالم الحنفیة بحلب و صدرهم».

    او، وهن و پوچى حدیث «نجوم» را به وضوح و روشنى بیان کرده و مى گوید:

    وأجیب ایضاً بمعارضة کل منهما: «أصحابى کالنجوم بایهم اقتدیتم اهتدیتم» و «خذوا شطر دینکم عن الحمیراء [العائشه]»، و إن خالف قول الشیخین او الاربعة إلّا ان الأوّل [أى حدیث النجوم] لم یعرف.

    و نیز مى گوید:

    بنا به گفته ابن حزم در رساله مهم او حدیثى است باطل و جعلى، با اینکه داراى طرقى است از روایت عمرو بن عمر، و جابر و ابن عباس و أنس، به الفاظ گوناگون، که نزدیکترین آنها به لفظ مذکور، حدیثى است که ابن عدى آن را در «الکامل» و ابن عبدالبر در «بیان العلم» از ابن عمر آورده است که: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: «مثل اصحابى مثل النجوم یهتدى بها، فأیهم اخذتم بقوله اهتدیتم». و روایتى که دار قطنى و ابن عبدالبر از جابر نقل کرده اند، این است:

    قال رسول الله صلى الله علیه و سلم: «مثل اصحابى فى امتّى مثل النجوم فبایهم اقتدیتم اهتدیتم». نعم لم یصح منها شى ء و من ثمة قال احمد: «حدیث لایصح» و قال البزار: «لایصح هذا الکلام عن النبى صلى الله علیه وسلم». در حالى که بیهقى در کتاب «الاعتقاد» گفته است: رویناه فى حدیث موصول باسناد «غیر قوى» و فى حدیث آخر «منقطع».

    و ابوذر الحلبى (شارح شفا)، درباره حدیث نجوم به عنوان اعتراض به قاضى عیاض گفته است: «وکان ینبغى للقاضى ان لایذکره [أى حدیث النجوم] بصیغة جزم لما عرف عند اهل الصناعة وقد سبق له مثله مراراً».

  • ادامه دارد....



  • هاشمی ::: شنبه 88/4/6::: ساعت 11:13 عصر


    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 36
    بازدید دیروز: 32
    کل بازدید :104156
    free counters

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<
    پیـــــــــــرو اهل بیت(ع)
    هاشمی

    >> پیوندهای روزانه <<
    ..اهل کتاب کلیک کنند - [31]
    دانلود متن کتب درسی [25]
    پایگاه اطلاع رسانی دولت [39]
    بدو دانلود [99]
    هر چی بخوای [41]
    علی رضا افتخاری [102]
    آنچه لازم است بدانید [41]
    سایت حضرت آیه الله بهجت [78]
    آدرس سایت مراجع [41]
    پاسخ به شبهات [69]
    دلائل امامت [49]
    سیاه جال [76]
    «عشق و زندگی» منتشرنشده استاد مطهری [65]
    [آرشیو(13)]


    >>فهرست موضوعی یادداشت ها<<
    حضرت معصومه[5] . شعر[5] . شیعیان آمریکا پس از 11 سپتامبر[2] . امام رضا علیه السلام=ضامن آهو[2] . عید[2] . یافاطمه[2] . کارآمدی چادر و حجاب مشکی . عید قربان=تصویر . قران =بهائیت . کتب بهائیت . لیلةالرغائب . لیلةالرغائب -آرزو . مفهوم، فلسفه و فواید حجاب . میلاد حضرت محمد (ص) . نازنین -زمین-سوال- جواب . نتیجه ازدواجهای خیابانی . نقدى بر حدیث «اصحابى کالنجوم» . و امام جعفر صادق(ع) . ولادت . یا زهرا . امام علی(ع) . انگیزه ی اصلی پوشیده بودن چیست؟ . ایدئولوژى بهائیت . برای زندگی . بهائی= نجس . بهار . پناهندگی دختر کلهر نتیجه جدائی پدر ومادر . پیامبر -امام حسن- امام رضا . پیامبر خوبی‌ها . تاریخچه حجاب در اسلام . تصاویر: . تصاویری از مصدومان چهارشنبه‌سوری‌های قبل . تعریف امامت . جاسوسی رژیم صهیونیستی از طریق "فیس‌بوک . چهلمین روز در فراق بهجت . حجاب . حجاب در روایات . حجاب در نظر فاطمه زهرا . صفای احمدی نژاد . عظم الله اجورکم . شیعه -سنی-حقیقت-زهرا - . خود نمائی قدیمی و مدرن . دانلود نرم افزار=ارتباط شیعه . دروغ سازی اغتشاشات . ریشه های کشف حجاب . زن وروابط زنا شوئی . سایتهای مفید شیعه شناسی . 15 مکان آلوده زمین . آزادی غربی = ایجاد مراکز فحشا . أین عمّار، = أین ابن تیهان=عمار کجاست؟ . احمدی نژاد . اختلاط دختر و پسر در زمان حال . اربعین حسینی . اس ام اس . اس ام اس روز پدر . اعمال شب وروز=عید غدیر=مستحبات .

    >>آرشیو شده ها<<
    بهمن 1387
    اسفند 1387
    فروردین 1388
    اردیبهشت 1388
    خرداد 1388
    تیر 1388
    مهر 1388
    آبان 1388
    آذر 1388
    بهمن 1388
    اسفند 1388
    فروردین 1389

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    پیـــــــــــرو اهل بیت(ع)

    >>لینک دوستان<<
    عاشق آسمونی
    منطقه آزاد
    نور
    صل الله علی الباکین علی الحسین
    بر و بچه های ارزشی
    مذهب عشق
    تنهایی من
    آســــــمــونـــی بــاش
    صفحات انتظار در فراق گل نرگس
    گرداب
    ریاست جمهوری

    >>لوگوی دوستان<<


    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<
    پارسی بلاگ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ
    2006-ParsiBlog™.com ©